loading...
آذربایجان
آذربایجانلی بازدید : 902 سه شنبه 27 مرداد 1394 نظرات (2)
کافه ها و پاتوق ها و قهوه خانه ها نوعی ریه های شهر هستند، که شهر با آن تنفس می کند، و اگر جائی نباشد که مردم آنجا بنشینند و با هم صحبت کنند، شهر خفه خواهد شد. پرداختن به این موضوع از آن جهت مفید خواهد بود که جوابی باشد برای کسانی که می گویند: قهوه خانه ها و کافه ها محل تجمع بیکاران می باشد. تعدادی از قهوه خانه های قدیمی تبریز مربوط به سالهای قبل از انقلاب را در این مجال به ترتیب معرفی خواهم کرد که هر کدام مربوط به اصناف و اقشار اجتماعی خاصی تعلق داشت، که بیشتر برای ملاقات و کاریابی و حساب و کتاب به آنجا می آمدند. تمامی این قهوه خانه ها تا سالهای اول انقلاب دایر بودنند، و هر کدام بسته به محل واقع شدنشان، اقشار مشخصی از جامعه را پوشش می دادند. اکنون این قهوه خانه ها یا تعطیل شده اند یا تغییر نام داده اند و یا تمام اقشار اجتماعی و نه قشر خاص را پوشش می دهند، و شاید قهوه خانه هائی تاسیس و یا شکل گرفته که به آن بعدن در دوره ((سالهای بعد از انقلاب)) خواهم پرداخت. در معرفی این لیست هیچ ترتیبی رعایت نشده است. 1_ باستان قهوه سی ( سه راه فردوسی، اول خیابان فردوسی) خیابان فردوسی به دلیل داشتن مسافرخانه های فراوان محل رفت و آمد شهرستانی ها بود. و کافه باستان محل تجمع آنها. در ضمن کافه باستان به دلیل اینکه صبح خیلی زود باز می کرد محل تجمع افرادی که شب تا صبح بیرون مانده بودند می شد. لژ مخصوص خانواده داشت و مسافران برای استراحت و خوردن چای با خانواده به آنجا می آمدند. 2_عاشیقلار قهوه سی یا کافه تیر انداز( جنب ترمینال و پمپ بنزین روبروی سمت شرق باغ گلستان) محل اجتماع عاشیق ها، بیشتر برای بردن عاشیق به عروسی ها به آنجا می آمدند. در سالهای بعد از انقلاب و چندین سال بعد از انقلاب مخصوصن ماه رمضان بعد از افطار، عاشیق ها به ترتیب در آنجا برنامه اجرا می کردند و بسیار شلوغ می شد. 3 3 _ باریش قهوه سی (منسوب به روستای بارنج) این قهوه خانه بیشتر شکل مسافر خانه داشت تا قهوه خانه و بیشتر از اهالی روستای باریش در تبریز پذیرائی می کرد، ولی حیاط بسیار زیبائی داشت که روزهای جمعه قصابان گوسفندی شهر به آنجا برای حساب و کتاب با هم می آمدند.دور تا دور حیاط را میز و صندلی می چیدند که نمونه کوچکی از باغ ایرانی در آنجا شکل می گرفت. 4 4_ نور قهوه سی ( پاساژ محسنی، اصغر بقال مغازه لاری) پاتوق مخصوص بازنشسته ها و بخشی از جوانان بود. هر کدام از این گروه در سمتی از قهوه خانه می نشستند. در این کافه چای دو رنگ سرو می شد. 5 5_قهوه خانه عباس لطفی ملقب به عباس شاماما ( بازار شیشه گرخانه، طبقه دوم) در مقطعی محل تجمع روشن فکران شهر بود. فعلا بیشتر اصناف بازار شیشه گرخانه به این قهوه خانه رفت و آمد می کنند. 6 6_ پاس قهوه سی ( داش مغازه دار) محل تجمع جوانان، بعضی به شوخی و جد ((دیپلم لار قهوه سی)) نیز می گفتند. 7 7_ مستشار قهوه سی ( داش مغازه لار نرسیده به بارون آراک) محل تجمع جوانان 8 8_جلالی قهوه سی (‌میدان شهرداری) محل تجمع سرابی های مقیم تبریز 9 9_کافه برادران ( میدان شهرداری) محل تجمع کارگران ساختمانی، مردم برای یافتن معمار، بنا، کارگر ساختمانی به آنجا مراجعه می کردند. 10_ نوحه خوان لار قهوه سی (بازار صفی طبقه دوم مسجد شهیدی روبه روی شعَر باف لار.) پاتوق نوحه خوانان-مداحان، عشر خوانان و شعرای مذهبی 1 11_ اشک لر قهوه سی کافه خران ( ایکی قاپلی لار) ( سرای دو دری) این قهوه خانه فعلن دایر نیست. گرچه بعدن در گوشه و کنار شهر قهوه خانه هائی به این نام شکل گرفت و بعد از مدتی از بین رفت. بازاریان و کارمندان بعد از نهار و معمولا به اینجا می آمدند. طنز مخفی بازار در اینجا شکل عریان به خود می گرفت. شو خی های خیلی جدی در این جا جریان می یافت . مطالعه قهوه خانه اشک لر ( کافه خران) از نظر جامعه شناختی کاری است که باید متخصصین امر انجام دهند. 1 12_ حاج محمود نارگیله ( میار میار) مختص کشیدن قلیان و گپ زدن. 1 13_ اصغر قهوه سی ( بازار شیشه گر خانه) پاتوق قصابان شهر بود. که در توسعه ی نابجای بازار، (کاروان سرای حاج رسول)تخریب شد. 1 14_بهار علی قهوه سی ( میدان گجیل) محل تجمع قشری خاص نبود. شب ها کارگران مجرد ساختمانی آنجا تا صبح با کرایه ناچیزی می خوابیدند. در ماه رمضان بعد از افطار مرحوم عاشیق ((عیسی دشن)) آنجا به هنرنمائی می پرداخت. 5 15_مصیر قهوه سی، آقاجان قهوه سی، میر بیوک آقا قهوه سی. هر سه در حاشیه کناری ( اینالی اتکی)‌شهر قرار داشتند و مانند فیلتری برای روستائیانی که از اطراف به شهر برای کارگری می آیند عمل می کرد.از آنجا بود که به بنایان و معماران برای کارگری معرفی می شدند. 1 16_ سید قهوه سی ( سرخاب قاپوسی ) محل تجمع خرکن های شهر. خر کن یا احتمالا خارکن عنوان شخصی بود که معمولا ده و دوازده تا و بیشتر خر داشت . واز رودخانه شهر به معماران و بنایان شهر شن و ماسه می آورد و موقع برگشت اشغال به خارج شهر می برد. خرکن ها معمولا برای حساب و کتاب با بنایان و معماران در قهوه خانه سید با هم قرار می گذاشتند. 1 17_ قهوه خانه بلند نظر ( رنگ لی بازار یا بازارچه زیبا) محل تجمع تسبیح فروش ها، انگشتر فروش ها وعتیقه چی ها. 1 18_سازان دالار قهوه سی ( نال چالان لار) قهوه خانه در محله بد نام تبریز قرار داشت، این محل در پشت ترمینال قدیم بود، و کل محله تخریب شده است. 1 19_قله قهوه سی ( باغمیشه) این قهوه خانه به همراه چند قهوه خانه دیگر در محلی به نام قله در محله باغمیشه قرار داشت. روزهای تعطیل به علت خوشی آب و هوا مردم تبریز از هر نقطه شهر به آنجا می رفتند یکی از محل های تفریح و خوش گذرانی مردم شهر بود. در ضمن ذکر نم خیر طنز پرداز معروف تبریز ((مستجاب الدوعوه)) که قهوه خانه قله پاتوق ایشان بود، خالی از لطف نخواهد بود. 2 20_گازران قهوه سی ( انتهای گازران و ابتدای جاده لاله) کاربردی مانند قهوه خانه قله داشت. مردم غرب شهر تبریز روزهای تعطیل به آنجا می رفتند. فصل توت به علت وجود باغات زیاد مردم از هر طرف شهر به اینجا برای خوردن توت می آمدند. فهرستی دیگر از قهوه خانه های تبریز در بخشی دیگری از این یادداشت ارائه خواهد شد. 90.6.14 رضا ستاری
آذربایجانلی بازدید : 831 پنجشنبه 09 بهمن 1393 نظرات (3)

شاید بعضی ها مفهوم واژه «مانقورت» رابه درستی ندانند، ولی تصور ما بر این است که آقای دکتر سیدجواد طباطبایی معنی و مفهوم آنرا می داند، چرا که رمان «روزی به درازی یک قرن» چنگیز آیتماتف، نویسنده مشهور قیرقیز را که در دنیا خوانندگان بی شماری دارد، در ایران نیز بسیاری خوانده  اند و احتمال می دهیم ایشان نیز این رمان مشهور را خوانده باشند.

حسن راشدیدر این رمان «مانقورت» به افرادی اتلاق می شود که بر هویت خود بیگانه اند و حتی پدر و مادر خود را هم نمی شناسند و قصد کشتن آنها را هم دارند.

در رمان «روزی به درازی یک قرن» چینی ها که دشمنی دیرینه با ترکها دارند، با حمله  های ناگهانی، افرادی را از بین ترکها ربوده به اسیری می گیرند، آنها این اسیران را در بیغوله  ها نگهداشته و سرهای آنها را از ته میتراشند و بر سر تراشیده آنها پوست گاو یا گوسفند کشیده محکم می بندند تا موهائیکه از سر این اسیران رشد می کند وارونه رشد کرده بر پوست سرشان فرد رود، با رشد موهها و فرو رفتن هر چه بیشتر موهها بر داخل پوست سر، زجر و شکنجه اسیران به حدی می­رسد که %۸۰ آنها می میرند و فقط %۲۰ آنها زنده می مانند که این زنده ماندگان، دیگر هویت، گذشته و همه چیزی که در ذهن داشته  اند را فراموش می کنند و تبدیل به موجودی می شوند که هر دستوری از طرف اربابان چینی خود بگیرند بی چون و چرا اجرا می کنند، اینها حتی در صورت روبرو شدن با پدران و مادران خود، آنها را نمی شناسند و به قصد کشتن آنها، تیر از کمان رها می­کنند. به این افراد «مانقورت» میگویند که امروزه به عنوان یک واژه، وارد ادبیات، بخصوص ادبیات ترکی شده است.

در دنیای مدرن امروز دیگر کسی را به این شکل بی  هویت نمی کنند، بلکه از راههای مدرن بسیاری که در آن شکنجه جسمی نباشد اما موثرتر از طریقه مانقورت سازی باشد استفاده می کنند.

در رمان «روزی به درازی یک قرن» آیا مانقورت سازی به آن شکل غیر انسانی که چنگیز آیتماتف نویسنده چیره دست قیرقیز آن را به تصویر کشیده وجود داشته و یا ساخته ذهن پویای خالق این رمان است، چیزی نمیدانیم، اما امروزه «مانقورت» واژه شناخته شده از انسانی است که پشت به هویت، موجودیت و داشته  های معنوی خویش کرده و از خود بیگانه باشد.

دکتر شریعتی هم در کتاب «الیناسیون و یا از خود بیگانگی» تعبیری روان، ساده اما معنی دار از «خودبیگانگی» دارد که عین نوشته ایشان را در اینجا می آوریم:

«وقتی یک روشنفکر با «خویشتن» می گُسَلد و این خویشتن عبارت از تاریخ و فرهنگ و سنت و زبان و ادب و محتوای ملت یعنی ملیت وی است و ناچار، خلاء وجودی خود را با محتوای فرهنگی دیگری پر می کند، انسانی بیگانه با خویش می شود و این «غیر» همچون «جنّ» در ماهیت و شخصیت ملی او رسوخ و حلول می نماید و آنگاه او عوضی نظر می دهد و راه را هم عوضی انتخاب می کند و عوضی عمل می کند. چون به تعبیر عامیانه اما پر معنی، او به راستی یک «آدم عوضی» است. چنین آدمی فرق نمی کند که یک تحصیل کرده باشد یا فقط متجدد، مارکسیست باشد یا لیبرالیست، دست چپی باشد و یا دست راستی، این مارکها همه به مثابه برچسب هایی است به روی ظرفی که درونش هیچ چیز ندارد.» [۱]

مهرنامهمصاحبه آقای سید جواد طباطبایی در مجلة «مهرنامه» آیینه تمام نمای فردی است که بیگانه با هویت خویش است، ایشان نه تنها بیگانه با زبان، فرهنگ، هویت و موجودیت ترکی و آذربایجانی خویش است حتی آنچنان در افکار نژاد گرایانه از نوع مانقورتیسم گرفتار است که بی توجه به مقام و موقعیت خویش به عنوان استاد دانشگاه با داشتن مدرک دکترای فلسفه، شخصیت خود را در حد و اندازه وب گردی ساده و غرق در رؤیای لذت نژاد و زبان برتر، که به علت نداشتن استدلال، کامنت ها و نظرات خود را همراه با توهین و فحش و ناسزا بر پای مقاله ای در سایت و یا وبلاگی میگذارد، به نمایش می گذارد!

آیا بکارگیری جمله «پان ترکیسم ملغمه  ای از بیسوادی و بیشعوری است» در تیتر این مصاحبه، جز نشان دادن خشم و انزجار درونی فردی جزم اندیش که بدون ارائه دلیل و برهان در  ردّ تئوری «پان تورکیسم» و پان های دیگر، چیز دیگری را به نمایش می گذارد؟

«پان تورکیسم» هم مکتبی است مثل «پان ایرانیسم»، «پان فارسیسم»، «پان ژرمانیسم»، «پان اسلاویسم»، «پان عربیسم» و پان های دیگر، که برای خود مانیفست و استدلالاتی دارد که البته طرفداران چندانی هم در دنیا ندارد.

اما به خوبی میدانیم در ایران، حداقل حزب و تشکیلاتی به نام «پان تورکیسم» که هویت طلبان آذربایجانی آنرا تشکیل داده باشند و در چارچوب آن فعالیت کنند وجود ندارد. حتی من در حال حاضر در دنیا هم حزب و تشکیلاتی به نام «پان تورکیسم» نمی شناسم که عده  ای تحت لوای آن فعالیت کنند، اما حزب «پان ایرانیسم» که در حقیقت همان «پان فارسیسم» است را هم من می­شناسم و هم جناب آقای سیدجواد طباطبایی، که در داخل همین ایران، چه در زمان رژیم گذشته و چه اکنون فعالیت می کرد و می کند و رهبر این حزب هم در زمان پهلوی دوم نماینده مجلس آن زمان، آقای محسن پزشکپور بود و بعد از انقلاب اسلامی هم ایشان تا زمان درگذشتشان در سال ۱۳۸۹، همچنان ریاست آنرا به عهده داشت و در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، نامه سرگشاده بلند بالایی هم از طرف این حزب و توسط آقای پزشکپور در تاریخ ۳۰/۹/۱۳۷۷ به رئیس جمهور ارسال شده بود. [۲]

آیا آقای سیدجواد طباطبایی تا به حال همین جمله مشهور خودش را در مورد این حزب بکار برده و «پان ایرانیسم» را «ملغمه ای از بیسوادی و بیشعوری» نامیده است؟

آقای طباطبایی می گوید:

«زبانهای محلی ایران از لحاظ فرهنگی فاقد اهمیت اند و بیش از این قابلیت بسط و گسترش ندارند» احتمالاً منظور آقای طباطبایی از گفتن زبانهای محلی، بیشتر زبان ترکی باشد. در درجه اول باید گفت زبان ترکی آذربایجانی زبان محلی نیست، زبان محلی تعریف خاص خود را دارد که آقای طباطبایی حداقل تعریف آنرا باید بدانند و ترکی آذربایجانی در دایره تنگ این قالب نمی گنجد. زبان ترکی آذربایجانی، زبان ملی ترکان ایران و زبان فارسی هم، زبان ملی همکشوریهای فارس زبان و زبان دولتی و رسمی کشور است.

ترکی آذربایجانی در ایران گستره  ای به وسعت یک کشور کوچک هم نه، گستردگی یک کشور متوسط را دارد. اگر دلایل و مستندات هویت طلبان و فعالین فرهنگی- مدنی آذربایجان در مورد آمار جمعیت ترکان ایران را هم نادیده بگیریم حداقل گفته وزیر امور خارجه ایران، آقای دکتر صالحی در دی ماه سال ۱۳۹۰ در دیدار با وزیر امور خارجه ترکیه احمد داوود اوغلو را نمی توان نادیده گرفت که گفتند: «نزدیک به چهل درصد ایرانیان به زبان ترکی سخن میگویند».

گفته وزیر امور خارجه ایران در مورد کثرت جمعیت ترکان ایران اشتباه لسانی و یا بلوف سیاسی نیست، بلکه حقیقی است آشکار که متکلمین این زبان با دارا بودن حداقل ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ۷۵ میلیون نفری ایران، که حقوقشان باید برابر و مساوی با حقوق همکشوریهای فارس زبان در کلیه ابعاد کشور از لحاظ مادی و معنوی و از کلیه امکانات آن باشد و زبانشان به عنوان دومین زبان رسمی کشور، همطراز و موازی با زبان فارسی در کشور از ابتدایی تا پایان دانشگاه تدریس  شود؛ عملا این جمعیت ۳۰ میلیونی حقوق زبانی و فرهنگی به اندازه جمعیت ۱۵۰ هزار نفری اقلیت ارامنه ایران هم ندارند که از مقطع ابتدایی تا پایان دانشگاه به زبان ارمنی خود تحصیل می کنند.

در کجای جهان دیده شده زبان ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ۷۵ میلیون نفری یک کشور را زبان محلی بنامند و در کجای دنیا دیده شده این جمعیت ۳۰ میلیونی در حد ابتدایی هم از حق تحصیل به زبان خود محروم باشد و وقتی این جمعیت بخواهد از حق خدادادی خود برای تحصیل به زبان خود حرفی بزند او را «پان» بنامند!

من می خواستم از آقای طباطبایی بپرسم، اطلاعات ایشان در مورد زبان ترکی چقدر است که چنین فتوایی می دهند، آیا ایشان میدانند در زبان ترکی چند زمان وجود دارد که از عدم قابلیت بسط و گسترش آن صحبت می کنند، اصلاً ایشان می توانند ساده  ترین فعل ترکی آذربایجانی را در ساده  ترین زمان آن صرف کنند؟

به نظر می آید اطلاعات ایشان از زبان ترکی آذربایجانی در حد «منظومه حیدر بابایا سلام» استاد شهریار باشد، ایشان حتی نام کتاب مشهور و حماسی ترکان را که به عقیدة بسیاری از دانشمندان و ادیبان دنیا یکی از شاهکارهای زیبای ادبی چند قرن گذشته است و «دده قورقود» نام دارد، «دده گورگوت» می نویسد!

ایشان اگر نام این کتاب را به تمسخر «دده گورگوت» می نویسد، نشان می دهد شخصیت ادبی و دانشگاهی ایشان در چه حد و اندازه است! ولی اگر چنین نباشد، من حدس ام بر این است که ایشان حتی جمله ای هم از این کتاب را نخوانده است و اگر جمله ای و یا پاراگرافی از آن خوانده باشد، چیزی از آن درک نکرده است، شاید هم اصلاً این کتاب را ندیده باشد، فقط نام آنرا شنیده باشد آنهم به آن شکلی که تلفظ کرده است!

ایشان در این مصاحبه مکرراً هویت طلبان آذربایجانی را «پان ترک» می نامد که خواستار اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی و تحصیل به زبان ترکی خود در ایران هستند، من احتمال نمی دهم که سواد ایشان در حدی پائین باشد که نتواند تحلیلی از مفهوم «پان تورکیسم» داشته باشد. اما «پان تورکیست» نامیدن کسانی را که خواهان تحصیل به زبان ترکی خود در محدوده جغرافیایی سیاسی ایران هستند، از عدم اعتقاد ایشان و بسیاری از آنهایی که ادعای روشنفکر و دموکرات بودن را هم یدک می کشند به کمترین حقوق انسانی میلیونها انسان ترکی است که از کمترین حقوق زبانی و فرهنگی هم در وطن خود برخوردار نیستند !

ایشان در جایی می گوید «آذربایجانیها ترک نیستند بلکه ایرانیانی هستند که به یکی از زبانهای مشتق از ترکی سخن می گویند».

جناب آقای طباطبایی! تعریف حضرتعالی از «ایران» چیست و ایرانیان را چگونه تعریف می کنید؟ آیا شما هم مثل راسیسم فارس، ایران را مساوی فارس می دانید؟

اگر تعریف شما از ایران مثل آنها باشد، بزرگترین خیانت را خود شما به ایران می کنید که ظاهراً نشان می دهید به اتحاد و یکپارچگی آن خیلی علاقمند هستید، ولی اگر چنین نیست باید ترکها، ترکمنها، بلوچها، کردها و عربهای این سرزمین را هم ایرانی به حساب آورید.

ایران کشور کثیرالمله ای است که در آن ملل و اقوام مختلف با زبانهای و فرهنگهای متنوع و رنگا رنگ زندگی می کنند و ایران زمانی ایران است که ملل و اقوام آن، خود را نه از بیرون و در ظاهر، بلکه از درون ، ایرانی بدانند و نمودهایی از زبان، فرهنگ، تاریخ، ادبیات، آداب، رسوم، هویت و شخصیت ادبی و تاریخی و هنری خود را در همه ابعاد کشور و در رسانه  های گروهی چون رادیو- تلویزیون، کتابهای درسی و غیر درسی، سینما، تئاتر، مطبوعات و غیره لمس کنند!

ولی اگر شما هم مثل بعضی ها ایران را در چارچوب زبان فارسی تعریف می کنید و ورزشکاران ایرانی اعزامی به کشورهای خارج را که ترکیبی از جوانان با استعداد ملل و اقوام کشور است زیر شعار «ستارگان پارسی» و «شاهزادگان پارسی» می فرستید [۳] و همه ملل و اقوام کشور را با زبانها و فرهنگهای متنوع، زیبا و غنی  شان خرده فرهنگ نامیده می خواهید آنها را در «دیگ فارس سازی» ذوب کرده یکدست کنید، مطمئن باشید شعاری که در بازی بین تیم تراکتورسازی و الجزیره امارات، در ورزشگاه تبریز در اسفندماه سال گذشته بر روی بَنِر بزرگ و به زبان انگلیسی نوشته شده و به نمایش درآمد، تحت تأثیر همین تعاریف و برداشتهای پارسی  سازی و آریا محوری جنابعالی و همفکران شما بوده است!

جناب آقای دکتر طباطبایی شما که می فرمایید «کل منابع ادبی موجود آذری [ترکی] را می توان در دو ترم در دانشگاه برای پان ترکیست ها تدریس کرد» چقدر از منابع ادبیات زبان ترکی آگاهی دارید؟

آیا نام کتاب «دیوان لغات التُرک» محمود کاشغری به گوشتان خورده است که در قرن پنجم هجری و هزار سال پیش نوشته شده و به تعبیر اغلب دانشمندان اولین دایره المعارف دنیاست که اولین نقشه رنگی  جهان را هم به همراه دارد، آیا چیزی از کتاب ترکی قوتادقوبیلیک (علم اقتدار و سعادت سال ۴۴۸ هـ ق)، عتبه الحقایق «قرن ۶ هـ.ق) دیوان حکمت، قصص الانبیاء، اوغوزخان داستانی (قرن ۷)، صحاح العجم هندو شاه نخجوانی «قرن ۷ هـ ق) نهج الفرادیس، معین المرید (قرن۷ هـ ق)، محبت نامه خوارزمی (قرن ۸ هـ ق) مقدمه الادب زمخشری (قرن ۶ هـ ق) ، رونق الاسلام (قرن ۹ هـ ق) الادراک للسان الترک (قرن ۷) ، دیوان علیشیر نوایی، حبیبی، خلیلی، نسیمی، فضولی، ختایی، قاضی ضریر، شیخ انوار، تاثیر تبریزی، ملاپناه واقف، ودادی، میرزاشفیع واضع، حکیم هیدجی زنجانی، محمدباقر خلخالی، خورشید بانو ناتوان، سید عظیم شیروانی، مختومقلی فراغی، حکیم تیلیم خان ساوه ای، مأذون قشقایی ، نباتی ، صابر و دهها شاعر و نویسنده دیگر که به ترکی اثر آفریده  اند اطلاع دارید؟

آیا می دانید کتیبه ای عظیم از نادرشاه در کلات نادری خراسان ، هم اکنون هم مثل خورشید می درخشد که با آن عظمت ، شعر ترکی آذربایجانی را در دل خود جای داده است ، آیا از فرهنگ لغات ترکی- فارسی سنگلاخ دوره نادری اطلاعی دارید؟

از ادیبان و نویسندگان معاصر آذربایجانی جز استاد شهریار چه کسی را می شناسید ؟ آیا از شعرا و ادیبان قشقایی، خراسانی، همدانی، ساوه ای، قزوینی، اراکی، و حتی فِریدَن اصفهان که به زبان ترکی اثر

آفریده اند ، آنهم در شرایطی که حتی به اندازه کلاس اول ابتدایی هم حق تحصیل به زبان ترکی خود در مدرسه نداشتند کسی را می شناسید ؟

آیا همة این آثار را در دو ترم دانشگاهی می توان برای پان تورکیست ها تدریس کرد؟

آیا جنابعالی چیزی از ادبیات آذربایجان شمالی، شعرا و نویسندگانش میدانید؟

آیا خبردارید که اولین اپرای دنیای شرق در آذربایجان شمالی و توسط عُزیر حاجی بیگلی ۱۰۸ سال پیش به زبان ترکی آذربایجانی آفریده شده، آیا چیزی از موسیقی و شور امیراوف آذربایجانی می­دانید که آقای شاملو شاعر معروف ایرانی آنرا اثر خارق العاده ای نامیده، آیا میدانید هابیل علی اوف چه غوغایی در کمانچه بپا می کند که تحسین استاد شجریان را بر می  انگیزد و آقای دکتر طباطبایی خبر دارید که جایزه نوبل ادبیات با اثر «منیم آدیم قیرمیزی» (نام من سرخ- در سال ۲۰۰۶ میلادی) به نویسنده ترک، اورهان پاموک تعلق گرفت؟

آیا فکر می کنید همة اینها در دو ترم دانشگاهی قابل تدریس است، آنهم برای پان تورکیست ها؟!

آیا دانشگاههای جمهوری آذربایجان و ترکیه با دو ترم دانشگاهی دانشجوهایشان را فارغ التحصیل می کنند؟

نگوئید ادبیات و آثار آن کشورها ربطی به ترکهای ایران ندارد، زبان و ادبیات ، مرز سیاسی نمی­شناسد مگر در ایران استادان دانشگاه و دانشجویان ایرانی اثر رودکی را مطالعه و تدریس و تحصیل نمی کنند؟

رودکی که ایرانی نیست، رودکی تاجیک و نهایتاً یک افغانی است، این کشورها هم کشورهای دیگری هستند.[۴] مگر شما اثری مولوی را در دانشگاه به دانشجویانتان تدریس نمی کنید، مولوی زاده بلخ است و از خانواده ترک خوارزمشاهی و بزرگ شده قونیه و ترکیه امروز، و در آنجا هم مدفون است، مگر اشعار فارسی وی را در دانشگاه های ایران تدریس نمی کنند؟

زبان ترکی و ادبیات ترکی در هر کجای جهان آفریده شده باشد متعلق به گنجینه ادبیات همه ترکهاست، در ایران هم اگر امکان تحصیل به زبان ترکی در طول ۹۰ سال گذشته بود، چه بسا آثار ادبی ستُرگ تر از اثر عزیزنسین، یاشار کمال، ناظم حکمت و اورهان پاموک به زبان ترکی آذربایجانی آفریده می شد.

در ایران امروز بسیاری از نامداران معاصر اثر فارسی هم از ترکان ایران هستند، چرا که وقتی انسان اجازه تحصیل به زبان خود نداشته باشد طبعاً استعداد خود را هر چند سخت هم باشد  به شکلی، در زبانی که اجازه تحصیل به او می دهند بروز می دهد، صمد بهرنگی، شاملو، دکتر رضا براهنی، دکتر غلامحسین ساعدی و بسیاری دیگر نمونه  هایی از همین نخبگان هستند.

استاد شهریار با همه حالی که در زبان خود تحصیل نکرده اما، اثر حیدر بابایش راکه به زبان ترکی آذربایجانی نوشته است به دهها و به روایتی به ۹۶ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و در اثر فارسی هم سرآمد شعرای معاصر ایران است .

جالب است که آقای طباطبایی می فرمایند: «دولتهای ایران [که البته منظور ایشان احتمالا از زمان حاکمیت رضا شاه به بعد است] از بسیاری از دولت های اروپایی مانند فرانسه که بعد از انقلاب با یک سیاست خشن فرهنگی همه زبانهای رایج را از بین برده و یکسان سازی کرد بهتر عمل کرده است».

جناب آقای طباطبایی چه خشونتی بالاتر از این می شود به ترکهای ایران با میلیونها جمعیت که به تعبیر بعضی ها بیشتر از فارس زبانها هستند روا داشت که بیشترین تحقیرها و توهین ها در حق آنها از طُرق مختلف چه دولتی و چه غیر دولتی شده و اجازه تحصیل ابتدایی هم به زبان خودشان به آنها نداده  اند و مناطقشان را که مستعدتر از مناطق دیگر ایران برای توسعه و ترقی است در فقر اقتصادی نگه داشته  اند .

آیا می دانید در رژیم پهلوی برای فارسیزه کردن کودکان شیر خواره آذربایجان طرحی دادند که اطفال شیرخواره آذربایجانی در شیرخوارگاههایی که گردانندگان و کارکنان آن فارسی زبان باشند نگهداری شوند و مادران آذربایجانی فقط حق داشته باشند بدون اظهار محبت مادرانه به زبان ترکی به شیرخواره هایشان، فقط حق شیردهی به فرزندان خود داشته باشند!

در کجای تاریخ جهان این عمل وحشیانه و غیر انسانی دیده شده است که نمونه  اش از مغز معیوب راسیست های فارس در دنیای معاصر تراوش می کند!

حتماً شما هم این طرح «ماهیارنوایی» را که در قالب کتابی منتشر شده و تقدیم به پدر تاجدار رضا شاه کبیر! شده است را خوانده  اید و ادامة راه ایشان را در وقف نامة دکتر محمود افشار به شکل دیگری به نیابت آقای جواد شیخ الاسلامی دیده اید که حتی این دیدگاه از طرف آقای شیخ الاسلامی تا بعد از انقلاب اسلامی هم ادامه داشته است! [۵]

آقای طباطبایی می گویند: ” آذربایجانیها ترک نیستند ، بلکه ایرانیانی هستند که به یکی از شاخه های زبانی مشتق از ترکی سخن میگویند ؛ مهاجران ترکی یا ترکمانی که به تدریج در مناطق روستایی آذربایجان ساکن شده بودند به تدریج با ساکنان اصلی درهم آمیخته و در آن مستحیل شده اند . حتی امروزه رگه های ظاهر ترکی را در ساکنان برخی روستاها می توان دید ، اما در شهرهای بزرگ چنین نیست .”

آقای طباطبایی! قبلا گفته شد که تعریف شما از ایرانی بودن چیست که ترکهای ساکن ایران را غیر ایرانی می دانید ، از این گذشته اگر ترکها مهاجرانی بودند که به تدریج در داخل ساکنان اصلی در هم آمیخته و در آن مستحیل شده اند ، پس چرا این باصطلاح ساکنان اصلی، ترکها را در خودشان مستحیل کردند ولی زبانشان را در زبان باصطلاح آذری مستحیل نکردند؟

اگر به تصور شما ترکان مهاجر در اقلیت بودند و در میان باصطلاح آذریهای اکثریت آذربایجان مستحیل شدند، باید زبان ترکی این مهاجرین اقلیت هم در داخل زبان باصطلاح آذری مستحیل می شد و زبان کنونی مردم آذربایجان، زبان آذری مورد ادعای احمد کسروی و طرفدارانش می شد نه ترکی آذربایجان!

آیا تصور نمی کنید که قضیه کاملا بر عکس بوده و اگر همه ترکان آذربایجان هم مهاجر بوده باشند و هیچ مشترکات زبانی با بومیان چند هزار ساله سومری ، ایلامی ، اورارتویی، قوتی، لولوبی ، ماننایی و غیره هم نداشته باشند ، باز تعداد مهاجران ترک به آذربایجان و دیگر مناطق ایران به حدی زیاد بوده که اگر ساکنانی از نوع زبان پهلوی و یا باصطلاح آذری هم در آذربایجان و دیگر مناطق ترک ایران بوده  بر اثر کثرت ترکان ، ساکنین غیر ترک این مناطق به حالت اقلیت در آمده  وخود و زبانشان هم در داخل ترکان مستحیل شده از بین رفته است.

حال چطور می توان ترکان و زبان ترکی آذربایجان تاریخی را که از اراک و همدان و ساوه گرفته تا ابهر و زنجان ادامه یافته و از تبریز و اردبیل و باکو گذشته به دربند قفقاز منتهی می شود را آذری از نوع غیر ترکی نامید ولی مردم و زبانی را که اثر و نشانی از آن در میان ترکان این مناطق وسیع  نیست به آذربایجان تحمیل کرد! آیا اینهمه ترکی که به قول شما به آذربایجان مهاجرت کرده و در آن ساکن شدند آب شده رفتند زمین و فقط آذریهایش باقی ماندند!

آقای طباطبایی! چه فرقی بین روستاییان آذربایجان با شهری هایش هست که فکر می کنید آثار ترکها در روستاها دیده می شود ولی در شهرها نه؟

اگر دنبال این جور فرقها هستید ، در مناطق کویری و فارس نشین از این فرقها بیشتر می توانید پیدا کنید. از این گذشته ، در دنیای مدرن امروز دیگر دنبال نژاد گشتن فقط در بین مهجورین و نژاد پرستان عقب مانده رواج دارد که امیدوارم شما از آن گروه نباشید. در دنیای امروز اعاده حقوق انسانها را با نژاد و گذشته اشان نمی سنجند ، جهان دموکراتیک و انسانهای آزاده امروز به دنبال بر آورده شدن  حقوق انسانی تمام بشریت در روی زمین بدون توجه به رنگ پوست و نژاد و زبان و گذشته اشان هستند.

 اصلا فرض کنیم ترکان ، از دو سال پیش از خواب بیدار شده و دیده اند زبان آنها با جمعیت ۳۰ میلیونی شان در ایران ترکی شده است ، آیا این جمعیت نباید حقوق زبانی و فرهنگی  به نسبت جمعیتشان در ایران داشته باشند؟

آقای طباطبایی! شما انسانهای دیگری را هم به تحقیر و تمسخر گرفته اید که طبعا خودشان حق دفاع از خود را دارند ، اما بدانید همان جمهوری آذربایجانی که رئیس آن را بیسواد خوانده اید رشد اقتصادی اش در طول چند سال گذشته بیشترین رشد اقتصادی جهان را داشته و فقط قابل مقایسه با رشد اقتصادی چین بوده است و در آمد سرانه سالانه این کشور که در سالهای ۱۹۹۴-۱۹۹۳ فقط حدود ۳۰۰ دلار در سال بود در سال ۲۰۱۰ به بیش از ۶۰۰۰ دلار در سال رسیده که در این سال در آمد سرانه ایران ۴۳۰۰ دلار بود. جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۱۲ ، ۹ ممیز ۳ درصد رشد اقتصادی داشته است.(۶)

۱۵ سال پیش شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان را با امروز مقایسه کنید ، آنوقت فرق توسعه و پیشرفت را خواهید دید ، و این در حالی است که مردم جمهوری تاجیکستان فارسی زبان ، که همزمان با آذربایجان از یوغ شوروی آزاد شده مستقل شدند ، هم اکنون با فقر و تنگدستی روزگار می گذرانند و بنا به ادعایی ۱۱۲۱ کیلومتر مربع از خاک سرزمین خود را هم به نوعی به کشور چین فروخته اند! (۷)

با همه این احوال ، ملت ترک آذربایجان بدون توجه به آهنگهای بد صدا ی بعضیها ، با عزم و اراده و ایمان کامل و با احترام تام به همه زبانها و فرهنگهای متنوع و رنگارنگ ملل و اقوام ایران و بدون دادن ارجحیت به زبان و نژاد خاص  و موهوماتی از این قبیل ،  برای رسیدن به حقوق مادی و معنوی خود و با اعتقاد به برآورده شدن حقوق همه ملل و اقوام کشور از تحصیل به زبان مادری گرفته تا احقاق حقوق کلی دیگر  به نسبت کثرت جمعیت ملیتهای ساکن ایران چه ترک و فارس و غیره ، از راههای مدنی و دموکراتیک تلاش خواهد کرد.

.

[۱] – من مایل نبودم در تعریف «از خودبیگانگی» ازکلمه و تعبیر «آدم عوضی» و کلمات اینچنینی استفاده شود، اما چون نمی توانستم دست در نوشته دکتر شریعتی ببرم مجبور به آوردن این پاراگراف با متن اصلی شدم.

 

[۲] – این نامه تحت عنوان: «نامة سرگشاده سرور محسن پزشکپور (پندار) رهبر پان ایرانیسم به جناب آقای سید محمدخاتمی رئیس جمهور اسلامی ایران» و در تاریخ ۳۰/۹/۱۳۷۷ ارسال شده و در قسمتی از صفحه اول آن چنین آمده بود:

من، بنام یکی از فرزندان این ملت بزرگ و ستم کشیده و بنام نخستین سرباز و کوشندة جبهه نبرد «پان ایرانیسم»… این نامه سرگشاده را به سوی شما می فرستم.

[۳] – در سال ۲۰۰۶ میلادی در جام جهانی ، شعار ورزشکاران ایرانی را با شعار «ستارگان پارسی» و در سال ۲۰۱۱ در جام ملت های آسیا ورزشکاران ایرانی اعزامی به قطر را با شعار «شاهزادگان پارسی» فرستادند و در بازی برزیل هم «شیران پارسی» شعار ورزشکاران اعزامی ایران به این کشور بود.

[۴] – نگوئید افغانستان و تاجیکستان زمانی جزئی از ایران بود، اصلا در زمانی که رودکی شاعر بود، کشوری با نام ایران وجود نداشت، در ثانی در آن زمان امرای سامانی بر مناطق ایران امروزی حاکمیتی نداشتند، ثالثاً مرزهای سیاسی کشورها همیشه  ثابت نیست، زمانی و قبل از میلاد ایران امروزی جزئی از امپراتوری سلوکی، زمانی قسمتی از خلافت اسلامی و نهایتا پارچه ای از امپراتوری بزرگ ترکان بود و عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان ، آذربایجان وآسیای صفیر هم ممالکی از مملکتهای حکومتهای این امپراتوری بزرگ بودند و نامی از ایران هم در آن زمان نبود.

[۵] – من شخصاً این کتاب «ماهیارنوایی» را که در آن طرح فارسیزه کردن کودکان شیرخواره آذربایجانی را با وحشیانه­ ترین طریق ارائه می دهد در سالهای ۱۳۶۰- ۱۳۶۳ خوانده ام و مو بر تنم راست شده است! ادامة این راه در وقفنامه دکتر محمود افشار به شکل دیگری که نام «مدرسه  های مادرانه در آذربایجان» بر آن گذاشته است آمده است. (پنج وقفنامه  صص: ۲۸- ۲۷). تفکر راسیستی جواد شیخ الاسلامی هم در همین زمینه در «مجله آینده، سال هفتم، منتشره در سال ۱۳۶۰ ، شماره  های سوم، چهارم) آمده است.

[۶] گزارش سایت رسمی رادیو تلویزیون ترکیه تاریخ انتشار ۲۶٫۰۵٫۲۰۱۳ ۰۹:۰۳:۰۰ UTC    یکشنبه  -۵/۳/۹۲-TRT

[7] http://www.tabnak.ir/fa/news/147424/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%8

آذربایجانلی بازدید : 452 پنجشنبه 09 بهمن 1393 نظرات (0)

بشنویئید توهینهای این مانقورد حقیر را:
- امروزه رگه‌هاي ظاهر تركي را در ساكنان برخي روستاها مي‌توان ديد، اما در شهرهاي بزرگ چنين نيست.
- مگر در زبان آذري چه منابع اساسي فرهنگ بشري وجود دارد كه اينان مي‌خواهند مدرسه آذري درست كنند؟
_ كل منابع ادبي موجود آذري را مي‌توان در دو ترم در دانشگاه براي پان‌تركيست‌ها تدريس كرد.
- استاد دانشگاه باكو به اندازه دهاتي ايران سواد و بيشتر از آن شعور ندارد. به تجربه مي‌گويم! 
- اگر همين فردا سه مدرسه انگليسي زبان فارسي زبان و آذري زبان را كنار يكديگر تأسيس كنند، سي يا چهل نفر بيشتر در مدرسه آذري اسم‌نويسي نمي‌كنند اما همين تبريزي‌ها از نيمه‌هاي شب براي ثبت‌نام در مدرسه انگليسي صف مي‌بندند.
- شاهكار زبان آذري كنوني همان حيدر بابايه سلام است و بيش از آن نمي‌توان بسطي به آن زبان داد....

کل مصاحبه در ادامه مطلب ....

آذربایجانلی بازدید : 619 جمعه 19 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بوگون بیر سوزوم وار بیلمیرم اونو نجور سیزلره سوونام و اونمینی بیلدیرم ... اورموگولونن سوز اولاندا هاممی دویقولانیر هاممی نین گوزلری دولور... آمما ایش برکه دایاناندا دییریق بیزیم الدن نه گله بیلیر بیزیم گوجوموز چاتماز دولت گرکلی ایشلری گورر....همی ده بیزیم عائله میز وار اعتراض ائتساق بیزی زیندان کوشه لرینه   دوزرلر .....آنادیلینی دانیشاندا دییروق بیز آنادیلیمیزی باشاریریق ، من اوز اوشاقلاریملا تورکی دانیشارام و چوخلی       سوزلر آمما بیر نئچه سطر تورکی بیر یازی وئرنده الیمیزه فوق لیسانسیمیز اولسادا اونو اوخویوپ آنلاماقدا قالیپ اوتانیریق !....سونرا دییریق کی نینیاق بیزیم عائله میز وار اعتراض ائتساق بیزی زیندان کوشه لرینده اولدوررلر ! .....اودا هئچ اوننان دا واز گئچاق ...بیزیم گوزل کولتوروموز وار آتا بابا سوزلریمیز وار بیزیم گوزل رقصیمیز وار کی دونیادا هئچ بیر میلتین او گوزلیقدا او آنلامدا او درین لیقدا رقصی یوخ ... بونا نه دییه بیلیریق ؟؟؟ یئته نه ییمییز اولماسادا بیرنئچه حرکت بیر نئچه یوروم بیلماق چوخ چتین دیر سیزجه ؟؟ یادا اوغلانلاریمیزا و قیزلاریمیزا اونی اویرئتماق چوخ ایمکان سیز ؟؟ بوتون دوستلارا منی سئوویپ سئومیین لریمدن بیر ایسته ییم وار کی بیر گونی مثلا خرداد آییندا آذری رقصی آدلاندیریپ اوگونه جاق آذری رقصی یایینجینا یاردیم ائلیاق ....بونا دا سوزوموز اولابیلمز هئچ کیمسه نی ده رقص اوچون زیندانا سالمازلار واللاه !!

آذربایجانلی بازدید : 380 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (2)
جشن پوریم؛ رقص یهود در هولوکاست ایرانیان

"سیزده بدر" روز جشن یهود به مناسبت کشتار 500 هزار ایرانی

از جشن پوریم چه می دانید؟ هولوکاست واقعی را یهودیان در کجا و علیه چه کسانی اجرا کردند؟ آیا از کشتار ده ها هزار ایرانی به دست یهودیان اطلاعی دارید؟ آیا روز "13 بدر" نوروز و خروج از خانه ها ریشه در قتل عام ایرانیان باستان دارد؟ با گزارش ویژه مشرق از پایکوبی صهیونیست ها در سالروز کشتار ایرانیان همراه شوید.

مشرق-- به مناسبت روز سیزدهم فرودین و فرا رسیدن روز طبیعت و با توجه به استقبال مخاطبان از گزارش ویژه مشرق با عنوان "جشن پوریم" که به زمینه های وقوع تاریخی این روز و چگونگی نحسی این روز برای ایرانیان پرداخته بود نگاهی دوباره بیاندازیم.

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.





نتانیاهو در جشن پوریم - 1999

در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط می‌كند و او را به دست جلاد می سپارد.

یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌كردند و این استنکاف موجب شده بود که «‌هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر كند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل ‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند.

یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.



استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد


فاحشه‌گری حلال در یهودیت

در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.
این مورد یکی از موفق ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت های جنسی، توطئه های قوم یهود را اجرا کردند و می کنند.

شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های «مردخای» عموی خود، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌كند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند.


ضیافت شام استر برای هامان در حضور خشایارشاه

در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان بدلیل دشمنی با یهودیان شد

نقاش: ژان ویکتور (قرن 17)


یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که ‌هامان در نزد مردخای توبه كرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77 هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.

از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان "عید یهودیان" زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و ... گرامی می دارند.




عید پوریم 2012

تل آویو - بیت المقدس

اما در سرزمین های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.

واقعه تاریخی؛ هولوکاست ایرانیان به دست یهودیان

در زمان خشایارشاه، یهودیان جزء اقلیت های مذهبی ایران بودند و همواره سعی در نفوذ در دربار شاه ایران داشتند. هامان صدراعظم خشایارشاه بدلیل نافرمانی یهودیان از دستورات و قوانین پادشاهی، از عدم پرداخت مالیات و سرپیچی از فرمان پادشاه این قوم ابراز نگرانی می کند و پادشاه را در جریان توطئه های یهودیان قرار می دهد و از پادشاه می خواهد تا پیش از آنکه این قوم علیه تاج و تخت شاه اقدامی کنند، با توطئه این قوم مقابله کند.

مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می کند.



مردخای و استر

نقاش: آرنت دی گلدر (قرن 17)


با ورود "استر" دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می کند. هامان نیز شاه را از توطئه مردخای آگاه می سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خائن جلوه دادن هامان و اینکه وی توطئه کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می کنند.




وشتی، شهبانوی ایرانی
وشتی از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرد و به دست جلاد شاه کشته شد


نقاش: ادوین لانگ (قرن 19)


توطئه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی پذیرد و آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می شوند.

اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش آنجا بیشتر آشکار می شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن ها را در شهر بر دار می کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.

هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خود کشی می کند.

کشتار نیمی از جمعیت ایران

پس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می زنند. در 127 استان ایران آن زمان، طی دو روز بیش از 77 هزار ایرانی - و به روایتی دیگر 500 هزار نفر - کشته می شوند.

در کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده اند.

در آن زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می شوند.







حمله به منازل فلسطینیان و غارت اموال آن ها

کشتار و غارت اموال از آموزه های استر بوده و ریشه در تاریخ یهود دارد



یهودیان با حمله به خانه های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن ها را نیز غارت می کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می کنند و آن را از افتخارات خود می دانند...!!

آیا پوریم با سیزده فروردین ایرانیان ارتباط دارد؟

گفته می شود این کشتار در روزهای 13 و 14 ماه آدار اولین ماه سال جدید انجام می شود و روز دوم کشتار به اصرار استر به خشایارشاه برای از بین بردن دشمنان قوم یهود ادامه پیدا می کند. براساس متون تاریخی، نحسی روز 13 فروردین در میان ایرانیان و بیرون رفتن مردم از خانه ها ریشه در کشتار تاریخی ایرانیان داشته است.

پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه غلبه بر ایرانیان و ریختن خون دشمنان قوم یهود، آن را عید اعلام کرده و روزه می گیرند. مردخای از آن زمان به پیامبر این قوم و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس که مورد لطف خداوند است تبدیل می شوند. استر پس از آن کتابی می نویسد که تمام این وقایع را لطف و رحمت الهی و با اراده خداوندی توصیف می کند. این کتاب اکنون به کتاب مقدس یهودیان تبدیل شده است.





مقبره استر و مردخای یهودی در همدان

پوریم به معنای قرعه بوده و به اعتقاد یهودیان، این سرنوشت و تقدیر الهی بوده است و "قرعه" ای از جانب پروردگار برای لطف به قوم برگزیده یهود و نابودی دشمنان آن ها.


پوریم؛ عید یهودیان سراسر جهان

متاسفانه برخی از این تصاویر که در ادامه نیز آمده است مربوط به جشن ایرانیان یهودی در آمریکا می باشد.








پوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه های مختلفی در این دو روز جشن می گیرند.













اوج این جشن ها در اسرائیل است. جایی که صهیونیست سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بد مستی یکی از سنت های مرسوم آنان در این روز است.








خاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. خاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند. معمولا افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بیهوش و بی رمق به زمین می خورند.





در آموزه های تلمود یهودیان در یکی از بخش ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است:

"در روز پوریم هر فرد - یهودی - مکلف است به حدی - شراب - بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد."

Megillah (7b): Rava said: A person is obligated to drink on Purim until he does not know the difference between "cursed be Haman" and "blessed be Mordechai"







کودکان اسرائیلی در جشن پوریم 2012 - بیت المقدس

خط و نشان صهیونیست های آدم خوار برای ایرانیان






از دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می شود، رژه زامبی ها در اسرائیل است. در این رژه صهیونیست ها با گریم خود به شکل زامبی ها - آدم خوارها - اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خونخواهی و کشتار ایرانیان بر دهان می گیرند.

برخی از تصاویر این مراسم که قابل انتشار است در ادامه است.

نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است.












پوریم در لس آنجلس؛ پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنانشان


متاسفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و اینکه زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می گیرند.

کنیسه "نصح"، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس آنجلس را تشکیل می دهند. کنیسه نصح از جمله مکان هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می نشینند.



ایرانیان یهودی در کنیسه نصح لس آنجلس نیز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می گیرند

لینک اعلام برگزاری جشن پوریم 2012 در کنیسه نصح

http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884


"هامان سوزان" و شیرینی "گوش هامان"؛ نمادهای درنده خویی قوم یهود

از دیگر مراسمی که یهودیان در این روز برگزار می کنند، مراسم "هامان سوزان" است. آن ها هامان - و ده پسرش - را نماد دشمنان قوم یهود دانسته و بطور سمبلیک در مراسمی، نمادی و یادبودی از هامان، وزیر الوزاری خشایارشاه را در آتش می سوزانند.

همچنین یهودیان با پختن شیرینی به نام "گوش هامان"، بر دار کردن وزیر ایرانی را جشن می گیرند.




خمیر این شرینی سه گوش از بذر خشخاش است و میان این شیرینی با آلو یا مربا پر شده است. این شیرینی بیشتر توسط یهودیان اشکنازی درست می شود، البته تعدادی از کلیمیان ایران هم به این شرینی علاقه مند هستند. اسم این شرینی گوش هامان است. یهودیان در جشن قتل عام ایرانیان، این شرینی ها را می خورند و همراه خوردن این شرینی شعری اهانت آمیز نسبت به ایرانیان و وزیرالوزاری ایرانی خوانده می شود.




شیرینی معروف به "گوش هامان"


پوریم در ایران


در داخل ایران نیز، اقلیت های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می گیرند.

مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان هاییست که یهودیان آن را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت ها جشن های خود را در آن برگزار می کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.




مقبره استر و مردخای دومین مکان مقدس یهودیان جهان که پس از اعتراض مردم همدان، نام "زیارتگاه" آن حذف شد

مقبره استر و مردخای، به ادعای یهودیان، پس از غصب مسجد الاقصی، دومین مکان مقدس این قوم به شمار می رود.

نتانیاهو مردم ایران را به پوریمی دوباره وعده داد

اما به جز مقدس بودن این روز برای یهودیان، با ظهور پدیده منحوس صهیونیسم، پوریم وجهی سیاسی نیز به خود گرفته و سران رژیم صهیونیستی گاه با اشاراتی به آن واقعه، تلویحا ایران و ایرانیان را به تکرار کشتاری مشابه تهدید می کنند.





در روزهای پایانی سال 1390 اتفاقی جالب در عرصه سیاست رخ داد. در 7 مارس، نتانیاهو در دیدار با اوباما نسخه‌ای از کتاب اِستِر (Esther) را به او هدیه داد. کتاب استر (מגילת אסתר) یکی از بخش‌های عهد عتیق یا همان تورات است و از دیدگاه تاریخی این هدیه بسیار پرمعناست.

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی نقل می‌کند: نتانیاهو به باراک اوباما گفته است: «آن‌ها (ایرانی‌ها)، آن زمان هم می‌خواستند ما را نابود کنند.» یکی از قسمت‌های این کتاب می‌گوید: «... و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنان‌شان با آنان می‌کردند.» به گزارش رویترز، نتانیاهو با این هدیه، تلویحاً ایران را به نازی ها تشبیه نموده که طی مدعی هستند در جنگ جهانی دوم 6 میلیون یهودی را کشته اند.

2500 سال تهدید و کشتار؛ رمز پوریم

بسیاری از اعمال و سیاست های صهیونیست ها پس از 2500 سال از واقعه پوریم، همچنان حاوی نمادهایی از این کشتار بوده و یادآور روزی است که از هر 11 ایرانی، یک نفر به دست قوم یهود کشته می شود.




ایهود اولمرت در جمع کودکانی که پوریم را جشن گرفته اند


تهدیدهای مقامات اسرائیل، اهدای کتاب استر به اوباما در هنگام مذاکره در مورد ایران، تهدید به حمله به ایران به بهانه اینکه ایران قصد دستیابی به سلاح کشتار جمعی و نابودی اسرائیل را دارد و این توهم که کشورهای اسلامی تلاش می کنند با دستیابی به سلاح کشتار جمعی یهودیان را نابود کنند...اینها همگی یادآور توطئه های مردخای و زمزمه های استر با خشایارشاه در مورد ایرانیان و دشمنان آن زمان یهودیان بود که در نهایت به هولوکاست ده ها هزار نفری تبدیل شد.

مقایسه رفتار یهودیان با هولوکاستی که خود رقم زده اند و استفاده از هولوکاستی جعلی که مدعی هستند 6 میلیون یهودی طی دو سال کشته شده اند، نمایانگر اوج فتنه گری و پلیدی صهیونیست ها در رسیدن به اهداف شومشان در تسلط بر جهان است. آن جا که اجازه سخن گفتن درباره یکی داده نمی شود و دیگری به عنوان عیدی مقدس بزرگ داشته می شود؛ و هر دو در راستای هدفی بزرگتر است.


رمز پوریم

یکی از رمزهای پوریم، پس از پایان جنگ جهانی دوم نمایان شد.

آذربایجانلی بازدید : 504 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)
تبریز شهر آرزوها+تصاویر
شهر تبریز است و جان قربان جانان می‌کند
اینجا تبریز است،گذرگاهِ تاریخ پرفراز و نشیب سرزمینی که همواره بلندای کوه‌هایش، آبی‌ آسمانش، طراوت دشتهایش، برکتِ درختانش، گوهرهای خفته در نگاهش و سرانگشتان کیمیاسازِ مردمانش مورد توجه بوده است.
خبرگزاری فارس: تبریز شهر آرزوها+تصاویر

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، اینجا همان تبریزی است که سرمه چشم از غبارِ چشمِ مهمان می‌کند و اینک که بهار رسیده، زیباتر، آراسته‌تر و مشتاق‌تر از همیشه، دروازه‌های تاریخی‌اش را به روی مسافرانی گشوده که حضورشان مایه شادی و رضایتشان موجب دلگرمی است.

این دیار اما از فراز ِتمام قله‌ها به حرمت، و از نشیبِ تمام گودال‌ها به قدرت، عبور کرده و امروز با چهره‌ای که هنوز از اصالتش خبر می‌دهد، به آینده‌ای می‌نگرد که با دستان و دل‌های به هم پیوسته فرزندانش ساخته می‌شود.

انتهای پیام/60002/ت40

آذربایجانلی بازدید : 252 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (1)

اوشاقلیق گونلریمیزده بیرآی بایراما قالاندا گونلری سایاردیق . بایرام اولاندا بیرسوری آدام گلردی گئدردی وبیزده هئچ چکینمه دن اونلارا گئدردیق . بویوک آنالاریمیز و آتالاریمیز ساغ و سلامتیدی اونلارین نفس لری ده بیر بویوک نعمتیدی ایندی باخیرام بویوکلر یوخ محبت لر مهربانلیق لار آز. بیر یئره یغیشیب دییپ گولمه لردن بیر شئی قالمییپ هاممی گرفتاردی دونیانین چتین لیق لارینا چوخلی عزیزلریمیزبو ایلده آرامیزدان گئدیپ . زلزله ده نه گوزل اینسانلاریمیز گئتدی ، باهالیق هاممی نین نفسین کسیپ اورمو گولو آخیر نفسلرین چکیرحاققلاریمیزدان بیر خبریوخ آنا دیلیمیزی کورویان یوخ کولتورلریمیز یاواش یاواش یاددان چیخیپ اونوتولور ....نه دییم  ... بونلارا باخاندا اوتانیرام بایرام دان دانیشام آمما اومودلاریمیز الدن گئتمییپ گینه ده گلجک گونلریمیزه اومودوموز چوخ .بلکه گلجک بیزیمدیر ؟!  تانری هاممیزین گلن گونلریمیزی خیر ائله سین نئچه بوننان گوزل بایراملارا....

نادر تبریزلی

آذربایجانلی بازدید : 387 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

شعر ترکی نوروز بایرامی از معجز شبستری

سنی تاری بایرام خانیم راضی اولما من اوتانیم


بایرام دا یوخدور تومانیم گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========

من ده یوخ حوصله بایرام ! الیم بوشدور هله بایرام !


شیل اولاسان بئله بایرام گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
بایرام اگر گلسن بیزه بیر شال گتیر قارا قیزه


گتیرمه سن ، گت تبریزه گلمه بیزه ، گلمه بیزه

==========
گلسن بیزه آغام جانی باشین یاررام ، آخار قانی


اوغلانین یوخدور تومانی گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
گؤرسن آخیر چرشنبه نی سؤیله اینجتمه سین منی


پلووون یوخ یاغی – دنی گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
ساققیزی سالمیشام انگه اوغلان گتدی منی تنگه


پول یوخدور وئرم فیشنگه گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
بایرام ! واللاه یوخدور ناریم یاری گورمه یه آپاریم


نار وئرمه سم ، کوسر یاریم گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
وارلی یئییر یاغلی چیلوو یوخسول چکر ، غصه – خینوو


بیزده یوخدور ، خوروز پیلوو گئت تبریزه ، گلمه بیزه

==========
یوخسول مین درده توش اولار منی ایچمه دن سرخوش اولار


تبریز حالواسی خوش اولار گئت تبریزه ، گلمه بیزه

آذربایجانلی بازدید : 344 سه شنبه 21 آذر 1391 نظرات (0)
کتاب سوزی

65 سال پیش در تاریخ 26 آذرماه 1325، به دنبال شكست نیروهای فرقه ملی از ارتش شاهنشاهی ایران كه خود داستان مفصلی دارد...

تصمیم بر ان گرفته شد تا تمامی میراث مادی و معنوی این فرقه در آزربایجان از ریشه سوزانده شود. واقعیت این است كه حكومت سید جعفر پیشه وری علی رغم تمامی تهمت ها در خصوص وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی (البته این مسئله دروغ نبوده و در آن دوران همه حكومت های خاورمیانه و خیلی از نقاط دیگر جهان برای ادامه حیات خویش ناچار از اتكا به یكی از دو جناح كمونیستی و یا كاپیتالیستی بودند) و نیز سوءظن روحانیون در خصوص ضد اسلام بودن آن، توانسته بود تا در ظرف تنها یك سال حكومت بر آزربایجان تحولات فراوانی را در ان خطه ایجاد نماید. احداث كارخانجات عظیم نساجی ؛ شبكه سراسری برق رسانی در آزربایجان؛ایجاد مدارس امروزی با استفاده از كتابهای تركی از اول دبستان ؛ آسفالت خیابان های تبریز و تلاش برای مدرن كردن شهر های آزربایجان تنها جزئی از این فعالیت ها می باشد. هنوز فراوانند افراد پیری در آزربایجان كه با تحسین از آن دوران سخن می گویند.

تحولاتی كه حكومت ملی در آزربایجان ایجاد به دو دسته تقسیم می گردیدند. دسته اول فیزیكی و قابل لمس بوده و دسته بعدی غیر فیزیكی و یا فرهنگی و سیاسی بودند. حكومت مركزی ایران بعد از شكست دولت پیشه وری و یارانش، بر حذف تمامی دست آوردهای غیر فیزیكی فرقه ملی اهتمام نمود. یكی از بزرگترین دست آوردها و یا از دیدگاه حكومت شاهنشاهی، گناهان حكومت ملی رسمیت دادن به زبان تركی و تدریس آن در مدارس بود. كاری عجیب كه این حكومت تنها در ظرف چند ماه موفق به انجام آن گردید. به عنوان مثال حكومت ملی در دی ماه 1324 چنین اطلاعیه ای را منتشر نمود:

«برای هرچه نزدیكتر كردن ملتمان به نهاد دولتی و درك صحیح نیازهای عامه به طریق مستقیم و همچنین به منظور هموار سازی راههای رشد و شكوفایی زبان و فرهنگ ملی، دولت ملی آزربایجان در جلسه ۱۶ دی ماه (۱۳۲٤) خود موارد زیر را به تصویب رساند؛

١- زبان آزربایجانی [تركی] از امروز به عنوان زبان رسمی دولتی در آزربایجان اعلام می شود. باید بیانیه ها، ابلاغیه ها و آگهی های دولتی، همچنین فرمانهای خطاب به یگانهای نیروهای مسلح و لایحه های قانونی، فقط و فقط به زبان آزربایجانی [تركی] نوشته شوند.

٢- همه ادارات (اعم از دولتی، ملی و شركتهای بازرگانی و صنفی) موظف هستند مكاتبات و مكتوبات خود را به زبان آزربایجانی [تركی] بنویسند. اسناد و مداركی كه به زبانی غیر از زبان آزربایجانی [تركی] نوشته شوند، دارای اعتبار رسمی و قانونی نخواهند بود.

٣- جریان محاكمات قضایی باید به زبان آزربایجانی برگزار شود و برای كسانی كه زبان آزربایجانی [تركی] نمی دانند، باید مترجم گرفته شود

٤- باید همه تابلوهای سر درب ادارات دولتی، موسسات دولتی و ملی و مراكز بازرگانی به زبان آزربایجانی [تركی] نوشته شوند.

٥- گردهمایی های رسمی، سخنرانیها و مذاكرات باید به زبان آزربایجانی [تركی] برگزار شود.

٦- كسانی كه در ادارات و موسسات عمومی و دولتی آزربایجان مشغول بكار هستند و زبان آزربایجانی [تركی] نمی دانند، موظفند خواندن، نوشتن و سخن گفتن به زبان آذربایجانی [تركی] را یاد بگیرند.

٧- وزارت فرهنگ برای آشنا كردن كسانی كه در ادارات كار می كنند و زبان آزربایجانی [تركی] را نمی دانند، كلاسهایی در جنب محل كار آنها در سطح بزرگسالان تاسیس كند. باید روزانه یك ساعت از مدت كار افرادی كه در این كلاسها شركت می كنند، كاسته شود.

٨- ملتهای دیگر كه در آذربایجان زندگی می كنند، می توانند به زبان مادری خود مكالمه و مكاتبه كنند، با این حال آنها نیز باید آگهی های رسمی خود را به دو زبان در كنار زبان مادری، به زبان آذربایجانی [تركی] به عنوان زبان رسمی و دولتی منتشر كنند.

٩- اقلیتهای ملی مقیم یا تابع آذربایجان ضمن تدریس زبان ملی خود در مدارس اختصاصی، موظفند زبان آزربایجانی [تركی] را هم به عنوان زبان رسمی بیاموزند.

١٠- حكومت ملی آذربایجان پیش نویس لایحه قانونی وزارت آموزش و پرورش را در مورد تدریس به زبان آزربایجانی [تركی] در مدارس تصویب می كند و به تمام آموزگاران و معلمها سفارش می كند كه اهتمام برای گذر به زبان ملی را یك وظیفه ملی تلقی كنند
نامه اداری - حکومت آذربایجان
باچنین تحركاتی حكومت ملی توانست تا ظرف چند ماه تدریس به زبان تركی را در همه مدارس و كاربرد آن را در همه ادارات آزربایجان عملی نماید و این گناهی بس عظیم از دید دولت ایران بود. فعلی حرام كه در اسرع وقت بایستی تطهیر و پاك سازی گردد.
بدین سان بود كه از فردای ورود ارتش شاهنشاهی به آزربایجان و تبریز، مبارزه با تمامی عناصر تركی سرلوحه امور مسئولان قرار گرفت. تمامی تابلوهای ادارات و مغازه ها كه پیش از آن به زبان تركی بود پایین آورده شده و استفاده از اسامی تركی ممنوع اعلام گردید. به دنبال این اقدامات، در روز ۲۶ آذر ۱۳۲۵ ، ماموران حكومتی تمامی كتابهای تركی درسی مدارس را كه به زبان تركی آزربایجانی نگاشته شده بود را جمع‌آوری كرده و آنها را سوزاندند. سوزاندن كتب تركی همزمان با تبریز، در چند شهر دیگر آزربایجان نیز به وقوع پیوست. در شهر تبریز، كتابسوزی در چندین نقطه از جمله میدان ساعت و میدان شهرداری تبریز؛ دانشسرای این شهر و در بسیاری از مدارس انجام شد. به گفته شاهدان عینی كه برخی از آنها اكنون نیز در قید حیات اند كودكان و دانش ‌آموزان دبستانی را به صف كرده و آنها را مجبور می كردند تا جهت كسب اجازه برای ادامه تحصیل، با تشكیل صفهای متعدد منتهی به تلهای آتش، كتابهای درسی دریافتی خود از مدارس را كه به زبان تركی بودند و مخصوصا كتاب درسی «آنادیلی» (زبان مادری) را «زنده باد شاه» گویان با دست خود در آتش اندازند. جشن كتاب‌سوزان پس از ٢٦ آذر نیز به مدت چندین روز ادامه یافت و كم كم علاوه بر كتابهای درسی مدارس، شامل كتب غیردرسی نیز شد. دولت ایران، تنها به سوزاندن كتاب‌های درسی تركی اكتفا نكرد و به انهدام كلیه آثار مكتوب آذربایجانی و تركی، و هر آنچه نشانی از زبان و فرهنگ و تاریخ تركی داشت نیز پرداخت. نیروهای دولتی ایران و ارتش شاهنشاهی صدها هزار جلد كتاب چاپی و خطی و نشریات، اعلامیه ها، رساله‌ها و اسناد، اسكناسها و سایر مكتوبات نگاشته و طبع شده به زبان تركی و سپس كتابهائی كه به گفته مقامات كمونیستی بوده اند را از دفاتر ادارات، كتابخانه ها، دانشگاه ها، مدارس، و حتی كیف دانش اموزان و طاقچه خانه ها جمع اوری نموده و سوزاندند. حال آنكه اكثر كتب گویا كمونیستی، متونی جز ادبیات شفاهی آذربایجان و اشعار كودكانه تركی نداشتند. در پی اشغال تبریز، دولت ایران به منظور ریشه كن كردن تركی مكتوب، چاپخانه های تركی را نیز مهر و موم كرد؛ آموزش و تحصیل به زبان تركی در مدارس را ممنوع اعلام نمود؛ با دستورالعملهائی كه برای ادارات و مدارس آزربایجان صادر كرد، تحصیل به زبان فارسی در آزربایجان را اجباری دانسته و بلافاصله كتاب‌های درسی جدید كه به فارسی تدوین شده بود را جایگزین كتب تركی گردانید. در واقع سوزاندن كتب تركی توسط دولت ایران اقدامی آگاهانه به منظور هموار كردن راه فارسی سازی مردم آزربایجان و ایجاد فرهنگ یكسان فارسی در سراسر ایران بود. اقدامی كه پیشتر با تاسیس فرهنگستان زبان فارسی آغاز گردیده و اكنون با جشن كتاب سوزان ٢٦ آذر ١٣٢٥ به اوج خود می رسید.


هنوز بسیارند افراد زنده در تبریز و سایر نقاط آزربایجان كه آنروز را به خاطر می آورند. در اینجا به اظهارات چند تن از شاهدان عینی اشاره می گردد:

١-واقعیت این است كه حتی انبوه اسناد مكتوب، در برابر آنچه در ٢٦ آذر ١٣٢٥ در میدان ساعت تبریز روی داد گنگ و نارسا می‌نماید. در آن روز دانش‌آموزان دبستانی به صف كشانده شدند تا كتاب درسی «آنادیلی» (زبان مادری) را «زنده باد شاه» گویان در آتش اندازند. آن جشن كتاب‌سوزان ساعت‌ها و روزها ادامه یافت و كتاب‌هایی در آن سوختند كه جز ادبیات شفاهی آزربایجان و چند اشعار كودكانه چیزی در آنها یافت نمی‌شد. شاید هدف از آن آتش‌سوزی كه اندكی بعد انبوه كتاب‌های غیر درسی را نیز در كام خود كشید، رفع موانع و هموار كردن راه برای ایجاد فرهنگ عمومی بود كه سنگ زیربنای آن در فرهنگستان اول گذاشته شده بود. (پاسخ به یك مقاله . فرقه‌ی دموكرات آزربایجان و داوری یكجانبه ایواز طه)

٢-زبان تركی به عنوان زبان پرشمارترین قوم ممالك محروسه از دایره‌ی این یكسان‌سازی كه با جشن كتاب‌سوزان آذر ١٣٢٥ (دسامبر ١٩٤٦) به اوج رسید، بیرون نماند. در نتیجه، محمد فضولی و دیگر شاعران كلاسیك آذربایجانی در گستره‌ی وسیعی از قزوین تا مغان، و از اورمیه تا همدان به «غریبی در وطن» مبدل شدند. (بیگانه‌ای در وطن. جستاری درباره‌ی غیبت محمد فضولی از ادبیات معاصر آزربایجان. ایواز طه)

٣- آنچه كه بر حرمان تركان آزربایجان در قبال كشتارهای سیاه روز ٢١ اذرماه افزوده است تخریب دانشگاه تبریز و همچنین به آتش كشیده شدن صدها هزار جلد كتاب در رشته های مختلف به زبان تركی آذربایجانی در شهرهای گوناگون آزربایجان به ویژه تبریز است. این كتابسوزان شرم آور و بی سابقه در جهان، در روز ٢٦ آذرماه طی مراسمی دردناك در چندین میدان و خصوصا میدان دانشسرا ی این شهر انجام شد. بطوریكه شاهدان عینی می گویند دانش آموزان را مجبور می كردند تا جهت كسب اجازه برای ادامه تحصیل، كتابهایی را كه به زبان مادریشان نوشته شده است در آتش بیفكنند! این اقدام طبق قواعد بین المللی بعنوان جنوساید فرهنگی تلقی می شود. (مقاله از جشن ملی ٢١ آذرماه سال ١٣٢٤ تا ماتم ملی ٢١ آذرماه سال ١٣٢٥(

٤- سوزاندن كتابهای تركی بعد از سركوب فرقه دمكرات آذربایجان در سال ١٩٤٦توسط رژیم پهلوی صورت گرفت. این جنایت، سوزاندن تاریخ و هویت یك ملت از اعمال وحشیانه ساسانیان در آذربایجان هم بدتر بود. نمایندگان دولت مركزی به دستور تهران كتابهای درسی مدارس را جمع كردند و آتش زدند. در آن زمان هیچ دولت و سازمانی به این كشتار و كتابسوزی اعتراضی نكرد حتی سازمانهای فرهنگی جهان هم ساكت ماندند. مردم آزربایجان كه از همه طرف (چپ و راست) ضربه خورده بودند میسوختند و جز ساختن چاره ای نداشتند. (تاریخ زبان و لهجه های تركی، دكتر جواد هئیت(

5- من خود بیشتر كتاب هائی را كه در آن دوره چاپ شده بود مطالعه كرده ام، حتی سرود ملی فرقه را كه در مدارس خوانده می شد، ولی اثری از ادعاهای رژیم پهلوی مبنی بر كمونیستی بودن آنها پیدا نكردم. در آن دوران كسی نه از چپ و نه از راست به این كتاب سوزی ها اعتراضی نكرد! من به هنگام برگزاری كنفرانس صلح پاریس در پاریس دانشجو بودم و در آنجا بود كه شاعر پرآوازه آزربایجان شمالی صمد وورغون در كنفرانس صلح پاریس شعر معروف خود یاندیریلان كیتابلار ( كتاب های سوزانده شده) را در اعتراض به آن كتاب سوزی ها در كنفرانس خواند و صدای اعتراض مردم آزربایجان را به این بی حرمتی نسبت به زبان و فرهنگ و هویت آنان به گوش جهانیان رسانید. (گفتگو با دكتر جواد هیئت(

رضا براهنی نیز كه به تایید دوست و دشمن از ستارگان ادب كشور محسوب می گردد، متولد 1314 در تبریز بوده و در جریان كتابسوزی موصوف دانش آموز بوده است. وی نیز ز خاطرات خود در آنروز می گوید كه چگونه به صف ایستاده و مجبور شدند تا كتاب های تركی را در آتش بسوزانند. وی در این باره می گوید كه مجبور شدیم تا زبان خود را بسوزانیم.

در آن زمان و در شرایطی كه هیچ دولت و سازمان و شخصیتی، به این كشتار و كتابسوزی اعتراضی نكردند و حتی سازمانهای فرهنگی نیز در مقابل آن ساكت ماندند؛ صمد وورغون (١٩٥٦-١٩٠٦) از شعرای جمهوری سوسیالیستی آزربایجان در سال ١٣٢٦ سكوت را شكسته و منظومه ای با عنوان یاندیریلان كیتابلار در باره این جنایت ضدبشری سرود. او در شعر خود كه آن را در كنگره صلح جهانی پاریس ١٩٥٢ ضمن نطقی خواند، دولت ایران را افشاء كرده و اعتراض خود را چنین بیان میكند:

جلاد! سنین قالاق قالاق یاندیردیغین كیتابلار

مین كمالین شؤهرتیدیر، مین اوره یین آرزیسى،

بیز كؤچه ریك بو دونیادان، اونلار قالیر یادیگار.

هر ورقه نقش اولونموش نئچه اینسان دویغوسو

مین كمالین شؤهرتىدیر، مین اوره یین آرزیسى،

یاندیردیغین او كیتابلار آلوولانیر، یاخشى باخ!

او آلوولار شؤعله چكیب شفق سالیر ظولمته،

شاعیرلرین نجیب روحو مزاریندان قالخاراق

او آلوولار شؤعله چكیب شفق سالیر ظولمته

آلقیش دئییر عئشقى بؤیوك، بیر قهرمان میللته…..


جلاد كتابهایی كه تل تل میسوزانی

شهرت هزار كمال و آرزوی هزار دل است.

ما از این دنیا كوچ میكنیم و آنها یادگار میمانند

در هر ورقش چه احساسهای انسانی نقش بسته است

شهرت هزار كمال و آرزوی هزار دل است

كتابهایی كه میسوزانی شعله میكشند، درست نگاه كن!

شعله ها تاریكی را روشن میسازد

ارواح نجیب شعرا از قبرها برمیخیزند

و به ملت قهرمانی كه عشق بزرگی دارد آفرین میگویند

شعله ها تاریكی را روشن میسازد


یكی از نكات حیرت آور در باره كتاب سوزی فوق و كلا جنایات انجام شده حین و پس از جنگ با حكومت ملی آزربایجان در سال ١٩٤٦، بایكوت و سكوتی است كه در این باره وجود دارد. تاكنون در ‌باره این رویداد به تفصیل و دقت سخن گفته نشده است. كلا و بنا به قاعده ای عمومی، نخبگان فرهنگی فارسی كه همیشه از كتاب‌سوزان واقعی و یا فرضی عرب‌ها در ایران انتقاد می نمایند، هرگز اشاره ای به كتاب سوزان شاهنشاهی در آزربایجان نمی كنند. افزون بر آن، سوزاندن كتابهای تركی توسط نیروهای دولتی و ارتش ایران در آزربایجان، نه در آن هنگام و نه تا به امروز با كوچكترین اعتراضی از سوی كتابداران و كارمندان كتابخانه‌ها و روشنفكران و ادبا و اهل قلم فارسی مواجه نشده است. حتی در بسیاری از موارد از حمایت ضمنی و آشكار آنها نیز برخوردار گردیده است. در برابر آزربایجانی ها همه ساله و به طور فزاینده ای این روز را گرامی داشته و در فاصله 21 تا 26 آذر یك جلد كتاب تركی به همراه یك شاخه میخك سرخ هدیه می دهند تا یاد و خاطره آنروزها را عزیز نگه دارند.
آذربایجانلی بازدید : 284 سه شنبه 21 آذر 1391 نظرات (0)

21آذر، روز فجر و شکست،

 م. سببی

بر خلاف تبليغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربايجان و حرکت مشروع مردمی آن آفريده مسکو و خواستار تجزيه ايران نبودروز چهارشنبه 21 آذرماه سال 1324 شمسی مجلس ملی آذربایجان آقای سید جعفر پیشه وری، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان، را مسئول تشکیل دولت محلی تعیین کرد و درست یکسال بعد سحرگاه روز سه شنبه 19 آذر ماه 1325 سه ستون ارتش شاهنشاهی از تهران عازم غرب شد و در 21 آذر ماه با داخل شدن ارتش به شهر تبریز دولت محلی آقای پیشه وری انحلال یافت.

در باره حکومت محلی فرقه دموکرات آذربایجان کتاب و مقاله های بسیاری نوشته شده است و طبیعتا ما در این مقاله امکان بررسی و نقد تمام آنها را نداریم لذا برای روشن شدن روند حوادث به بازگوئی از برداشت و تحلیل خود از چند منبع متفاوت، بخصوص کتاب ٌایران بین دو انقلابٌ نوشته پروفسورآبراهامیان استاد ایرانی در دانشگاه نیویورک خواهیم پرداخت.

پس از سال 1320 بموازات جنگ جهانی دوم و ورود ارتش سرخ به مناطق شمالی ایران شرایط سیاسی کشور بکل تغییر یافت. تعدادی از مارکسیست و کمونیستهای ایرانی معروف به دسته 53 نفره و 9 نفره که چند سال قبل دستگیر شده بودند در سوم شهریور 1320 آزاد شدند. چندی بعد 27 نفر از آن گروه 53 نفره در منزل آقای ایرج اسکندری گرد آمده حزب توده به رهبری اسکندری را بنیان میگذارند. بنابه مجله جوان (تهران 26ـ8ـ1357 ص 19) آقای پیشه وری که یکی از دستگیر شدگان گروه 9 نفره بود یکی از اعضای اولین هیئت رهبری 18 نفری حزب توده بود در حالی که آبراهامیان در کتاب خود اعضای نخستین گروه کادر رهبری توده را 15 نفر ذکر میکند و از پیشه وری جزو آن عده یاد نمیبرد و همچنین سایر منابع نیز فعالیت سیاسی پیشه وری را د ر خارج از حزب تائید میکند.

در هر حال آقای سید جعفر پیشه وری با افکار پان فارسیستی رهبران حزب توده و بخصوص آقای ارانی، بنیانگذار اصلی حزب و رهبر گروه 53 نفره، که خود آذربایجانی بزرگ شده پایتخت بود آشنائی قبلی داشت. پیشه وری بشدت استدلال فکری رهبران حزب را در روزنامه آژیر که پس از خلاصی از حبس به نشر آن در تهران مشغول بود انتقاد میکرد. ایشان بر این باور بود که نه دولت و نه احزاب سیاسی بخصوص حزب توده علاقه چندانی به مشکلات اقلیتهای زبانی و منطقه ای ندارند. لذا به مشورت چند آشنا از تهران به تبریز میرود و در سال 1323 بنمایندگی برای دوره 14 مجلس شورای ملی کاندید میشود. ایشان با اینکه با بیشترین آرا انتخاب شدند سایر نمایندگان مجلس با رد اعتبارنامه اش وی را از نمایندگی مجلس محروم ساختند. البته در بعضی از منابع تاریخی به اشتباه ویا مغرضانه گفته میشود که حزب توده نمایندگی پیشه وری از تبریز را پیشنهاد داده بود در حالی که اکثر اسناد تاریخی نشانگر این است که ایشان با اعتقاد عمیق به افکار مارکسیستی و چپی، پی در پی حزب توده را انتفاد میکرد. بهر حال با وجود 8 نماینده حزب توده در مجلس شورای ملی آقای پیشه وری موفق به نمایندگی منتخبین خود در مجلس نشد.

پیشه وری با این باورکه جنبش کمونیستی ایران، بخصوص حزب توده نمیتواند سخنگوی راستین منافع ملت آذربایجان باشند همواره در پی همفکران جدید در تلاش بود. روز دوشنبه دوازدهم 1324 با دو تن از اعضای سابق حزب کمونیست دکتر جاوید و آقای کاویان اعلام تشکیل سازمان جدیدی بنام فرقه دموکرات آذربایجان در تبریز میکند و در نخستین بیانیه خود اعلام میکنند که فرقه طرفدار باقی ماندن آذربایجان تحت حاکمیت ایران هست، اما خواستار:
ـ استفاده زبان آذربایجانی در کنار زبان فارسی در مدارس و ادارات دولتی در آذربایجان
ـ صرف درآمدهای مالیاتی محلی برای رشد و توسعه خود منطقه
ـ تشکیل انجمنهای ایالتی مقرر در قانون اساسی ایران

در 14 شهریور با پیوستن شبستری به فرقه دموکرات نشریه ٌانجمن آذربایجانٌ ارگان رسمی فرقه میشود و در 16 شهریور تعداد کثیری از اعضای کمیته مرکزی محلی حزب توده و شورای متحده به فرقه دموکرات میپیوند. چند روز بعد در اواسط مهر ماه نخستین کنگره فرقه در تبریز برگزار میشود و شرکت کنندگان خواهان حق تعیین سرنوشت آذزبایجان بوسیله مجالس ایالتی و ولایتی و همینطور ایجاد سازمان نظامی از داوطلبان مسلح جهت حفظ حقوق آذربایجانیها در صورت عدم پاسخ مطلوب از طرف دولت مرکزی به مطالباتشان میشوند. بدنبال آن فدائیان آذربایجان با دستیابی به سلاحهای سبک از ارتش سرخ، بدون خونریزی به تصرف شهرهای آذربایجان یکی پس از دیگری آغاز میکنند.
در مورد این حوادث کنسول انگلیس گزارش میدهد ٌ گرچه غیر قابل تصور است که این جنبش بدون حمایت روسها به نتیجه برسد.... نمیتوانم باور کنم که این نهضت کاملا کار روسها باشدٌ
(British Consul in Tabriz ”Report of visit to Mianeh” india office/L/P&S/12-3417)

کنگره ملی آذربایجان 26 آبان افتتاح گردید و پس از آن بیانیه خود مختاری (حکومت محلی) اعلام شد. بار دیگر مجلس ملی آذربایجان در 21 آذر تشکیل شد و با اصرار در جدا نشدن آذربایجان از ایران یک دولت محلی به رهبری آقای پیشه وری و بدون وزارت خارجه انتخاب شد. قابل توجه این بود که هیچکدام از وزرا (به غیر از بی ریا، عضو سابق حزب توده) رابطه ای با حزب توده که مستقیم از طرف استالین حمایت میشد نداشتند. همانطوری که کنسول انگلیس نیز بیان میکنند بر خلاف افکار رایج در میان اشخاص ضد فرقه بنظر میرسد که مسکو چاره ای جز حمایت محدود از نهضت فرقه نداشت وبرای کنترل کردن آن حتی تعداد زیادی از توده ایها را به پیوستن به فرقه تشویق میکند.

در عرض حکومت یکساله، فرقه موفق به اصلاحات گسترده ای در آذربایجان شد.
ـ نخستین بار در تاریخ ایران زنان از حق رای برخوردار شدند
ـ نخستین اصلاحات ارضی توسط فرقه اجرا شد
ـ تنبیه بدنی ممنوع شد
ـ قانون جامع کار به تصویب رسید
ـ شوراهای نظارت بر کار نهادهای دولتی تاسیس شد
ـ با گشودن فروشگاههای دولتی قیمتهای مواد غذایی ثابت ماند
ـ کلاسهای سوادآموزی، مدارس و دانشگاه بزبان آذربایجانی تاسیس شد
ـ درمانگاههای رایگان در اختیار مردم قرار گرفت
ـ خیابانها آسفالت کشی شد و همچنین یک ایستگاه رادیویی تاسیس شد

اصلاحات فرقه چنان گسترده بود که حتی مخالفانشان قبول کردند که خدمات یک ساله فرقه بیش از کارهای دوران بیست ساله رضاشاه بود.
R.Cottam, Nationalism in Iran (Pittsburgh, 1964, p.126)
با آن همه اصلاحات، همچنان فرقه در صحنه سیاست ضعیف باقی ماند و با حکومت مرکزی، چپ گرایان تهران و دولت شوروی همواره در بحث و جدال بسرمیبرد. استالین حکومت خودمختار فرقه آذربایجان را بعنوان مهره ای در سیاست جهانی مینگریست و پی در پی نگران رشد خارج از کنترل نهضت ناسیونالیستی و تمایل آنها به همکاری با ترکیه بودند لذا ارتش سرخ با تامین تجهیزات نظامی سبک برای فدائیان آذربایجانی شدیدا مواظب بود که فرقه به سلاح سنگین دسترسی پیدا نکند. از طرف دیگر مسکو از طریق باقروف قول حمایت ارتش سرخ از فرقه در صورت حمله ارتش حکومت مرکزی داده بود. چنانچه اواخر شهریور ماه 1325 ارتش مرکزی از تهران عازم آذربایجان بود اما نیروهای مسلح شوروی اجازه عبورآنها را از قزوین به طرف تبریزندادند و بناچار ستونهای ارتشی به تهران بازگشتند.

چپ گرایان پایتخت با دو دلی به حکومت خود مختار پیشه وری مینگریستند. از طرفی حزب توده اصلاحات فرقه را آشکارا در ارگانهای رسمی خود میستود و از سوی دیگر خواستار جنبش کارگری در کل ایران بودند و از فرقه میخواستند به جبهه تازه تاسیس شده احزاب مترقی بپیوندد.

امریکاییان نگران توسعه نفوذ کمونیستها در ایران بودند و بخاطر آن ارتش شاه را به خودرو، تانک، سلاحهای سنگین و مشاوران نظامی مجهز کردند. با توجه به حضور ارتش سرخ در آذربایجان و حمایت آنها از حکومت خودمختار فرقه، شاه امکان درگیری مسلحانه مستقیم نداشت. در نتیجه اقدام به راه اندازی شورشهای محلی در آذربایجان کرد. در زنجان به طایفه ذوالفقاری، در اطراف میاندوآب به قبایل افشار و در حومه اردبیل ـ مشگین به شاهسونها سلاح و پول هنگفتی جهت تضعیف حکومت فرقه ارسال شد. بخاطر این بخش عظیمی از فدائیان داوطلب مسلح فرقه مدام درگیر شورشهای قبیله ای بودند.

در کنار در گیری با آشوبهای قبیله ای و اصلاحات ارضی، بدی آب و هوا به ویژه طغیانها و بارشهای دیر هنگام باعث برداشت ضعیف محصول غلات در تابستان 1325 گردید که موجب نگرانی مردم در کمبود مواد غذایی شد. حکومت خودمختار فرقه غافل از سیاستهای پشت صحنه ابرقدرتها و سازش تهران با مسکو در گیر حل این مشکلات بود تا اینکه 19 آذر ماه ارتش شاه بدون ممانعت روسها عازم تبریز شد. با پخش حمله ارتش شاه مقامات شوروی به آقای پیشه وری توصیه میکنند که در مقابل ارتش مقاومت نشان ندهند. واکنش رهبران فرقه به دو نوع بود. گروهی به رهبری جاوید و شبستری معتقد بودند که ایستادگی در مقابل ارتش شاه مجهز به سلاح سنگین و تانک تنها موجب کشته شدن فدائیان مجهز به سلاح سبک خواهد بود. درحالی که گروه دیگر(اکثریت) به رهبری آقایان پیشه وری و بی ریا اعتقاد به مقاومت و ادامه مبارزه بصورت چریکی در آینده داشتند. پس از یک بحث طولانی و با مداخله کنسول شوروی پیشنهاد جاوید و شبستری غالب میاید و فورا فرمان آتش بس داده شد. بدین ترتیب ارتش بدون ممانعت به طرف تبریز پیشروی کرد و 21 آذر ماه وارد شهر شد.

در چند روز بعدی نزدیک به 500 نفر از فرقه به انواع گوناگون جان خود را باختند. جاوید و شبستری در تهران مورد عفو شاه قرار گرفتند ولی پیشه وری و بی ریا همراه با 1200 نفر به شوروی گریختند. شاعر بی ریا و عضو سابق حزب توده بخاطر تمایل برگشت به ایران به 10 سال حبس محکوم شد و پیشه وری دو سال بعد در یک تصادف اتومبیل جان خود را باخت. طبق بعضی منابع از جمله کتاب ٌ من متهم میکنمٌ نوشته کشاورز عضو کمیته مرکزی حزب توده و نامه بی ریا به مقامات عالی رتبه شوروی (ٌوـ9ـ 419 آرشیو، ک.گ.ب) مرگ پیشه وری نقشه از قبل طرح ریزی شده بود.
دو روز قبل از حادثه شوفر پیشه وری در موقع سانحه، کارنیک ملکیان، برای به راه انداختن نقشه با یک تلگراف فوری از یروان آورده میشود. شوفر با مهارت کامل به سمت راست اتومبیل که پیشه وری نشسته بود صدمه وارد میاورد..

در پایان باید گفت که بر خلاف تبلیغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربایجان و حرکت مشروع مردمی آن آفریده مسکو و خواستار تجزیه ایران نبود. برعکس، استالین بخاطر نگرانی از رشد نهضت ناسیونالیستی در آذربایجان و تمایل آن به روابط دوستانه و همکاری با ترکیه مجبور به حمایت، کنترل و فروپاشیدن بموقع آن بود. با آنکه مطالبات بالحق آذربایجانیها قربانی سیاستهای جهانی شد میتوان ادعا کرد که اصلاحات گسترده یک سال فرقه در آذربایجان محرک اصلاحات بعدی در ایران بود.
لوند 1382
دکتر م. سببی

آذربایجانلی بازدید : 267 سه شنبه 14 آذر 1391 نظرات (0)

حاشيه روز: تراكتوري‌ها براي همدردي با زلزله زدگان ورزقان لخت شدند!

پس از عريان شدن هواداران تراكتورسازي، مأموران حاضر در ورزشگاه به شدت به اين موضوع واكنش نشان داده و با ضرب و شتم آذري‌ها به مقابله به مثل به اين حركت انسان‌دوستانه پرداختند

tractor
 

سایت گل-به گزارش گل، به نقل از آفسايد نيوز، ديدار تيم‌هاي پرسپوليس و تراكتورسازي تبريز در حالي از ساعت ۱۷:۳۰ امروز دوشنبه ۱۳ آذرماه سال ۹۱ به ميزباني سرخ پوشان تهراني در ورزشگاه آزادي آغاز شد كه لخت شدن هوادارای تراکتور در حمایت از زلزله زدگان ورزقان و ارتباط آن با سرماي غيرقابل تحمل هوا در مناطق زلزله‌زده از نكات قابل توجه اين ديدار است.

پس از عريان شدن هواداران تراكتورسازي، مأموران حاضر در ورزشگاه به شدت به اين موضوع واكنش نشان داده و با ضرب و شتم آذري‌ها به مقابله به مثل به اين حركت انسان‌دوستانه پرداختند.

حدود ۳ ماه از زلزله دردناك ورزقان و بي‌خانمان شدن بسياري از هموطنان آذري ‌زبان مي‌گذرد و در اين مدت مسئولان كشور به دفعات و به صورت مكرر در خصوص بازسازي اين مناطق قبل از سرد شدن هوا وعده‌‌‌‌ها و قول‌هايي داده بودند كه به نظر مي‌رسد تا عملي شدن اين وعده‌ها همچنان زمان زيادي باقي مانده است.

آذربایجانلی بازدید : 578 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (2)
مجله انستیتو تحقیقات ترکی دانشگاه آتاتورک – ارزروم 2011

هوشنگ جعفری و دنیای شعرش

 چکیده

طبیعی است که نشان دهنده هویت و زنده بودن هر ملتی˛ گوسان ها (عاشق ها شاعران دوره گرد).شاعران و هنرمندان آن ملت هستند. آنان هویت بخش به ملت ها هستند. زبان گویای ترک نشینان ایران. هوشنگ جعفری. یکی از شاعران ملی معاصر ترکان ایران و بلکه اولین شاعر ملی آنهاست. او شاعری است که سرگذشت. حق و حقوق امیدها و انتظارات ترکان را به قلم آورده و با صدای بلند فریاد میزند.

جعفری در شعرهایش. آموزش زبان مادری ترکان ایران یعنی زبان ترکی. شناساندن فرهنگ و هویت ملی قومی خود را به جهانیان. آزادی و استقلال فرهنگی را به عنوان مهمترین و حیاتی ترین مسائل قوم خودبیان میدارد.

کلمات کلیدی:

هوشنگ جعفری. ترکان ایران. زبان مادری. آزادی. استقلال


مقدمه

شاید بتوان گفت که مهمترین و پرتآثیرترین نشان دهندگان هویت یک ملت گوسان ها (شاعران دوره گرد). شاعران و هنرمندان آن ملت هستند.

هویت بخش هر ملّتی آنان هستند.

اگر اوزبک ها ((چولپا)). قزاق ها ((ماغجان)). آذربایجانی ها ((بختیار)). اویغورها (ترکستان شرقی) ((لطف ا... مطلب)). قرقیزها ((آشیر)) تورکمن ها ((آتا جان اف)) را نداشتند. هویت و زنده بودن آنها از کجا معلوم بود؟

به خاطر همان است که ((یوردا کول)) گفته است:

فراموش نکن ملتی که شاعرانش فریاد نمی زنند/همانند کودک یتیمی است که عزیزانش در خاک خفته اند

شاعر مردمی بودن. شاعر ملی شدن. به نام خلق و ملت شعر گفتن. علاوه براینکه بسیار سخت است. مزیتی است که نصیب هر شاعری نمی شود. بسیار اندک هستند شاعرانی که ترجمان گریه ها و خنده های مردم خویش اند.

زبان گویای ترک نشینان ایران. هوشنگ جعفری.از این منظر از شاعران خوش اقبال است. چون که او توانسته شاعر ملی ترکان ایران بوده و حق و حقوق. سرگذشت. امیدها و انتطارات .آرزوهای آنان را به قلم آورده و با صدای بلند فریاد بزند.

حیات او

جعفری در سال 1958 در یکی از مراکز قدیمی فرهنگ ترک((زنجان)) در روستای ((قلعه جوق)) به دنیا آمد. تحصیلات اولیه را در روستای پری و تحصیلات دبیرستان را در زنجان به پایان رساند.از همان کودکی بسیار به نقاشی و شعر علاقه مند بود. از طرفی شعر می نوشت و از طرفی آموزش های مخصوصی در نقاشی می دید.

با آموزش هایی که از استاد رحیم نوه سی در زمینه نقاشی فرا می گرفت معلومات خود را در این زمینه به اکمال رساند. او نمایشگاه هایی در تهران رياض عربستان.كويت بحرين . زنجان و مسقط الراس خود خود (ماهنشان)برگزار می کند. نوشتن شعر ترکی را در دوره پهلوی که زبان .ادبیات.هنر. و فرهنگ ترکی آموزش زبان ترکی و فعالیت های فرهنگی ترکی ممنوع بود و درست در سال های پایانی آن که شدت هم پیدا کرده بود.آغاز کرد. در سال 1990 در زلزله ای که در قصبه طارم زنجان روی داد. شعری که برای این حادثه نوشته بود مورد توجه مردم واقع شده و نام او را بر سر زبان ها انداخت. پس از این شهرت.تصادف ناگواری که در آن همسر و یک پسر وی به کام مرگ رفتند. شاعر را بسیار تحت تاثیر قرار داد.پس از این حادثه تلخ او بیشتربه سمت شعرروي آورد. هرچندهنوزهم به کار نقاشی و خوشنویسی ادامه می دهد.

هوشنگ جعفری با اعتقاد به اینکه هرکسی که حیثیت زبان مادری اش را نداند و حفظ نکند. صاحب و حافظ زبان مادری.ادبیات و فرهنگ آن نباشد. حیثیت هیچ ارزش عالی و آسمانی دیگر را هم نخواهد دانست. عازم مسیری طولانی شده و در این ساحه با شعوری بلند و همت و غیرتی عالی مشغول خدمت گشته است.

شاعری که واکویه ی حرف دل مردم خویش است.تنها به نوشتن شعر اکتفا نکرده و درحالیکه زبان گویای ترکان ایران است با دعوت آنان از مجلسی به مجلسی. از سالنی به سالنی. کوی به کوی. شهر به شهر رفته و شعرش را به مردم خیش تقدیم کرده است.

آثار او

همانطور که قبلا هم اشاره کردیم شعرهای هوشنگ جعفری از آنجائیکه به مسائل مهم و روز ترکان ایران می پردازد از طرفی با چاپ شدن به شکل کتاب. از طرفی با شعرخوانی خود شاعر. و از طرف دیگر با ساز و نوای عاشقان و هنرمندان عرصه موسیقی در سراسر سرزمین های ترکان ایران منتشر شده است. کتاب ((آغ آتیم)) شاعر برای اولین بار در سال 1990 (1369شمسی ) با مقدمه مهندس محمددرضا باغبان کریمی (م.کریمی) در زنجان به چاپ رسید. چاپ دوم کتاب در سال 2007 (1386شمسی) و چاپ سوم آن 2009 (1388شمسی) با تدوین علی محمد بیانی در نشر نیکان کتاب زنجان چاپ شده است. رئداکته و تنطیم کتاب را هم علی محمد بیانی انجام داده است.والان هردو كتابش به چاپ هفتم رسيده است.

کتاب با متن تشکر علی محمد بیانی آغاز می شود. متعاقبا در صفحه بعد متن تقدیم کوتاه بدون امضایی به زبان ترکی دیده می شود. پس از مقدمه 8صفحه ای بیانی به زبان فارسی 103 شعر شاعر در کتاب آمده است.

کتاب دیگر شاعر ((گونش)) در سال 2005 (1384شمسی) از سوی نشر نیکان کتاب زنجان چاپ شده است. چاپ دوم در سال 2006 (1384 شمسی) وچاپ سوم آن نیز در سال 2009(1388شمسی ) در انتشارات پینار چاپ شده است. در کتاب 50شعرشاعر جا خوش کرده اند. شعرهایی نطیر (ساوالان) و (شکیل) در هر دو کتاب قابل مشاهده است. در پایان این کتاب به صورت جداگانه به 20 غزل و شعر نو دختر بزرگ شاعر نسیم جعفری مکانی اختصاص یافته و اشعارش چاپ شده است.

سومین کتاب شاعر (قانلی چیچکلر) در انتطار چاپ است.

موضوعات مطرح در شعرهایش:

شاعر در شعرهایش به تمامی مسائل و موضوعات ترکان ایران پرداخته است. از کوچ روستائیان به شهرها گرفته تا عشق ایام جوانی از حقوق غصب شده مردم تا گرفتار فقر و نداری شدن مردم و دیگر موضوعات مورد توجه قرار گرفته است.

اما عدم آموزش به زبان مادری یعنی ترکی. هویت قومی ملی ترکان ایران. آزادی و استقلال فرهنگی از مسائل بارز و برجسته ی شعر اویند.

مسئله زبان مادری:

زبان مهمترین عنصر فرهنگ ملی (قومی) است. زیرا زبان هم کیستی انسان را به او می شناساند و از ارزش های او حفاظت می کند و هم عناصر فرهنگ ملی اعم از دین. تاریخ. ادبیات و هنر را شناسانده و در خزینه خود نگهداری می کند.

اگر زبان نباشد. دین. تاریخ و ادبیات نیز نمی تواند هویت خود را به میان آورده.معرفی نموده و حفظ کنند.

انسان به کمک زبان است که می فهمد و فکر می کند. به خاطر این است که زبان سیستم تفکر یک ملت را نشان می دهد.

زبان ذهنیت جاری یک ملت. چگونگی فهم یک ملت. چگونگی فعالیت های ذهنی تک تک افراد یک ملت را به میان آورده و طرز تفکر ملی یک ملت را منعکس می کند.

از طرفی دیگر زبان خزانه ی حافظه جمعی ملی.خاطرات ملّی. احساسات و تفکرات ملی. تمامی ارزش های مادری .راه های جدید و آفرینش های مشترک ملی است. در وهله اول پیوند دهنده افراد به هم زبان است. در میان عناصر فرهنگی ملی ترین عنصر زبان است.

به عبارت دیگر.مهمترین ارزشهایی که یک جمعی را ملت می کند زبان است. زبان گذشته ها را به آینده وصل می کند و کمربندها را به هم گره می زند.

اصلی ترین خصایص یک ملت .زندگی آن. آینده آن. نگاه آن ملت به جهان. فلسفه زندگی اش. اعتقاداتش. دانش. تکنیک و هنر یک ملت به زبان آن ملت وابسته بوده و همه این ها از زبان آن ملت قابل مشاهده است.

هوشنگ جعفری خوب می داندکه زبان.سرآمد عناصری است که ملتی را از ملت دیگر مخصوص میدارد و حافظه جمعی و گذشته ملتی را به آینده آن منتقل می کند و گنجی ملی است. این را از تقدم و تاکید شاعر در شعرهایش به موضوع زبان ترکی می فهمیم.

جعفری در یکی از شعرهایش زبان ترکی و نژاد ترک را چنین تعریف می کند:

بیزیم تورکون دیلی گولدن ظریفدیر

بوتون دیلر ((دال))اولسا بو ((الیف))دير

ادبده. علمیده. هر بیر هنرده.

سیز آللاه تورکلره کیملر حریفدیر

ترجمه به فارسی:

زبان ترکی ما از گل هم ظریف تر است

اگر همه زبان ها در قواعد.ساختار. قوت مثل حرف دال باشند. ترکی الف است

در علمو ادب و هر هنری

تو را به خدا چه کسی حریف ترکان میر ود؟

این شاعر نقاش در شعر ((آچین آققیشقالاری)) (باز کنید پنجره ها را) که با مصراع های. (( وای یاساق دیللی ائلیم وای/وای یاساق دیللی ائلیم وای)). (وای ای ملتی که زبانش ممنوع است) آن را به پایان می برد.می خواهد عدم آموزش (ممنوعیت زبانش) ترکی را با تصویر و نقاشی نشان می دهد و عدم امکان آن را با مصراع های ((نئلییم دیلسیز بیر باش چئکنمیرم /سینه مده اوره ک وار داش چئکنمیرم)) (چه کنم که سری بدون زبان را نمی توانم بکشم/ چه کنم در سینه ام قلبی وجود دارد و نمی توانم آن را سنگ بکشم) نشان می دهد.

در بند دیگری از همین شعر نیز شاعر می خواهد با کشیدن تصویر یک دهان دوخته شده بر روی بوم نقاشی و فرستادن آن به شهرهای تهران و قم نشان می دهد که ایلش با وجود اکثریت نفوس از حداقل ترین حقوق زبانی خود هم محروم بوده و نمی توانند به زبان مادری خود ترکی آموزش ببیند تا این مسئله را به تهران و قمی که این وضعیت را نمی بینند و درک نمی کنند. بفهماند و نشان دهد تا آنانی که فرهنگ ترکی را به هیچ انگاشته اند آن را بپذیرید:

تیکیلی بیر آغیز چئکه جم بوما

بیر درین باخیش کی فیکیره جوما

یوللویام شکیلین "تهرانا" "قوما"

بیر ائلین یوخلوقون واردا چئکجم

(زبانی دوخته شده بر روی بوم نقاشی خواهم کشید/ونیز نگاهی ژرف که به فکر فرو رفته است/این تابلو را به تهران و قم خواهم فرستاد/تا نداریومحرومیتیکایلرادرداراییآنبکشم )

شاعر در شعر مشهور ((ساوالان)) به جفاهای حکومت منحوس پهلوی در حق ترک نشینان ایران که زبان. ادبیات. هنر.فرهنگ و هویت آن ها را انکار می کرد. به تمسخر قهرمانانی مثل نبی به انکار قهرمانان بزرگ جهانی مثل فضولی و نسیمی. تلاش برای تحقیر. تضعیف و نابودی زبان ترکی. نشان دادن ترکان ایران در قالب رفتگر و خدمتکار.اشاره می کند و تکرار این رفتار را به شاهان پهلوی منسوب می کند:

او کی بیلمیر نبی کیمدیر. قویون آذر ائلینی مسخره سانسین

بیر عوموردور کی "فضولی"نی ."نسیمی"نی دانیب ایندی ده دانسین

او کی تورکون دیلین اسکیتمگه تصویره سالیبدیر

اوکی تورکون بالاسین ایندی ده آشغالچی سانیبدیر

او تفاله بیلیرم فیکرینی طاغوتدان آلیبدیر

او رژیمدندی قالیبدیر

((آن کسی که نمی داند قهرمان نبی کیست بگذارید ایل آذر را مسخره بینگارد. عمری است که به انکار فضولی و نسیمی پرداخته خب حالا هم انکار کند اویی که برای تضعیف زبان ترکی آن را در تلویزیون نشان می دهد اویی که فرزند ترک را رفتگر و خدمتکار می پندارد. آن تفاله می دانم که فکرش را از طاغوت گرفته است آز آن رژیم (پهلوی) مانده است.))

شاعر از بی احساسی ترکان ایران در قبال زبان مادری خود ترکی هم به ناله و زاری می پردازد. شاعر برای بیان وضعیت ناگواری که اهالی زبان دیگری تیشه به ریشه ترکان می زنند و اینکه مردم متوجه این موضوع نیستند جوانان .آنان را انتخاب کرده و به راه و زبان دیگری رهسپار می کنند. در زبان خودشان به ترکان آنچه را می خواهند یاد می دهند. به گریه و زاری خود.به اینکه به صورت خواب آلودگان آب پاشیده تا هشیار شوند. بازوانشان را گرفته و تکانیده تا چشم باز کنند اما همچنان مردم راه اشتباه می روند اشاره می کند و می گوید:

اؤزگه بیرائلجه بیلنلر کؤکوزو قازدیردی

سئچدی املیک لریزی آیری یولا آزدیردی

اؤز دیلینده سیزه اؤز ایسته دیگین یلزدیردی

آغلادیم من اوزوزه یاش چیله دیم بیلمدیز هئچ

قوللاریزدان یاپیشیب سیلکلدیم بیلمدیز هئچ

(اهالی زبان دیگر تیشه به ریشه اتان زدند. جوانانتان را انتخاب کرده و به راه و زبان دیگر هدایتشان کردند.هرچه در زبان خودشان می خواستند به شما یاد دادند.گریستم آب به صورتتان پاشیدم متوجه نشدید!.بازوانتان را گرفتم و تکان دادم و باز هم متوجه نشدید)

استاد شاعرجعفری در شعرهایش ترکان ایران قبل از هرچیز شاعران. نویسندگان و روشنفکران آن را مثل قمری. کبک .بلبل و درنا می شمارد و در شعر((دورنالار)) به مسائلی چون اشاره به بایستگی حرف زدن و سخن گفتن گوسان ها(عاشق ها) . فریاد زدن آن ها و عدم دم بر آوردن آنان. فلاکت هایی که بر سر برخی روشنفکران آمده را و دیگر روشنفکران بی تفاوت بوده اند. گرفتار شدن روشنفکران ترک به حوادث بد و ظالمانه و درگیری روشنفکران باهم و حتی همراهی برخی روشنفکران بومی با شووینیزمی که مسائل آنان را درک نمی کنند و عدم همکاری و همدلی هموطنان و هم مسلکان می پردازند.

در بند دیگری از این چهارپاره با زبانی روان و ساده به مسائلی همچون حمله کلاغ های سیاه که شووینیزم هایند به بلبلان که شاعران ترکند .عدم آموزش به زبان مادری.پژمرده شدن گل ها در سرمای زمستان اشاره می کند:

بورداکی دورنالار سوسوب دانیشمیر

دورنا وار دورنایا یانیب آلیشمیر

دورنا وار ساتقیندی بیزه قاریشمیر

قاییدین دورنالارقاییدین بوردان

(درناهای اینجا سکوت کرده اند و حرف نمی زنند

درناهایی هستند که مثل ما نمی سوزند و گر نمی گیرند

درناهایی هستند که خیانتکارند و با ما نیستند

برگردید درناها برگردید از اینجا)

چالاغان چالیبدی شن بولبول لری

کیمسه نه اوخومور بیزیم دیللری

شاختالار سولدورور آچان گوللری

قاییدین دورنالار قاییدین بوردان

(کلاغ ها به بلبل های غزلخوان حمله کرده اند

هیچ کس زبان و ادبیات ما را نمی تواند بخواند

شلاق زمستان گل های تازه را می پژمرند

برگردید درناها برگردید از اینجا )

شاعر در شعر ((داغلار(کوه ها) )). ((گوزوموز آچیقدیر دیلیمیز باغلی (چشمانمان باز است و دهانمان دوخته) )) میگوید در شعر دیگری به صحنه زشت و غمگین کننده نشستن کلاغ ها بر روی درختان اشاره می کند. یعنی شووینیزم ها در مقام های برتر و بالایی نشسته و مشغول اضمحلال زبان ترکی اند. قُمری یعنی تُرک ایرانی و نیز خودش که همان قُمری است که ترانه غم را در سینه اش نگاهداشته شاعر می گوید:

قارقا قونوب آغاج باشینا صؤحبت ائیله ییر

قومرو دؤشونده گیزلدیب اؤز غم ترانه سین

(کلاغ بر روی درخت نشسته و گرم صحبت است

و قمری در سینه خود ترانه غم دارد.)

شاعر که در بسیاری از اشعارش به مسئله زبان اشاره داشته است در این خصوص از هشدار و آگاهی دادن در همه حال غافل نیست. شاعر جعفری که شعرهایش را در زبان ترکی می سراید با بیان اینکه شعر و غزل هویت آن هاست و هر غزل ضرب المثلی در میان مردم است. به اولاد و فرزندان ترک تأکید می کند که اگر فرزند ترک در عالم ترکانه بزیید زیباست:

وارلیقدا بوتون وار یوخوموز شعر و غزلدی

هر بیر غزلیم ائللر آرا تورکه مثلدی

من جعفری.يم سؤز یازارام تورکو دیلینده

تورکون بالاسی تورک اولا عالمده گؤزلدی

(در مقام دارایی هرچه داریم و نداریم شعر و غزل است

و غزلهايم در میان ایل های ترک ضرب المثلی شده است

من جعفری هستم و در زبان ترکی شعر می نویسم

و اگر فرزند ترک در عالم ترکانه بزیید زیباست)

جا خوش کردن شعری در ارتباط با زبان ترکی از عباس بابایی در متن کوتاه تقدیم کتاب ((آغ آتیم)) استاد جعفری بسیار معنی دار است. جمله پایانی این متن کوتاه نشان می دهد که این کتاب برای پاسداشت و بالابردن زبان مادری نوشته شده است. متن استاد اینگونه است:

((زبان ترکی ما مانند یک کوه بسیار بلند است. این کوه بلند در طول تاریخ هیچ وقت به انسان های پست و فرومایه سر خم نکرده است. این زبان آسمانی به واسطه اینکه هیچ وقت در دستان مدحیه نویسان رام نشده و آرام نگرفته است از کاخ و درگاه های سلطنت دور نگه داشته شده و تبعید گشته است و مجنون وار در میان مردم. ایل ها و اوبه ها به شکل طبیعی زندگی کرده و عمر گذرانده است.

اکنون ما هستیم و زبان مادری امان و دردی بزرگ به اندازه ی یک دنیا. امروز خودمان برای زبانی که قرن ها زبان به مداحی سلطانی نگشوده. مدحیه می نویسیم. چه زیباست که با درک حسرت زبانمان.هر سحر و شامگاه او را گرامی می داریم و به نوازش گیسوانش می پردازیم. اگر بگذارند گیسوانش را عطر خواهیم نمود و سپر دردها و بلاهایی خواهیم شد که از زمین و آسمان بر سر زبانمان می بارد. اینک شما را با کتاب ((آغ آتیم)) که در شأن زبان مادری مان نوشته شده را تنها می گذاریم.))

مسئله مردم و ایل:

در میان ترک نشینان ایران کلمه های ((مردم)) و ((ایل)) در یک معنا به کار برده می شود.به مرور زمان به این دو کلمه کلمه ملت نیز افزوده شده است. آن ها با این کلمات بعضا ترکان آذربایجان (جمهوری آذربایجان). بعضا ترکان ایران و بعضا مردم ترک در سراسر جهان را مورد اشاره قرار می دهند.

هوشنگ جعفری شاعر باشعور ترکی است که بایستگی داشتن شعور ملیّت را فهمیده و خود دوستدار ایل .اؤبه و مردم خویش است. او عاشق ملّتش و ترکان است.

شاعر در بسیاری از اشعارش به بیان هویت ملی خود. مردمی که به آنان منسوب است و اوصاف سرزمین خود به طور روشنی اشاره می کند. او در شعری با عنوان "بو فخر دیر منه آزر. ائلیمدی. تورکو دیلیم"(این مایه افتخار من است که از قبیله ترکانم و زبانم ترکی است). با افتخار از اینکه منسوب به خلق ترک است و زبانش ترکی است و اینکه این مسائل به اندازه زیادی برای او مهم است و برای او این افتخار کافی است که فیلسوف روشن فکر همشهری خود سهروردی را بشناسد. سخن به میان می آورد:

بو فخردیر منه آزر ائلیمدی تورکو دیلیم

منیم بسیمدی فقط سهروردی نی تانییام

(این افتخار من است که از قبیله ترکانه و زبانم ترکی است

برای من این افتخار کافی که تنها سهروردی را بشناسم)

همانطور که قبلا ذکر کردیم شاعر نقاش هوشنگ جعفری با اینکه می گوید((در علم و ادب و هر هنری تو را به خدا چه کسی می تواند همطراز و حریف ترکان شود؟)) امابااين همه و جدای از این ستایش گاهأ هم از بی حسی و بی حرکتی و خواب آلودگی مردم خودبه شدّت آه و ناله می کند.

او در شعر "نئیله ییم دیلسیز بیر باش چئکنمیرم" (چه کنم که نمی توانم سری بدون زبان و دهان بکشم) در صدد بیان وضعیت ترک نشینان به کمک تابلو و نقاشی در شعر است. او به کشیدن تصویر نوری که از دور سوسو می کند. دریایی که در میان دریاهای دیگر در حال مرگ است.خواب هزارساله ترکان ایران و اینکه واقعأ چگونه این تصاویر را می تواند بکشد. اینکه چگونه تصویر هویت ملی قومی را که به هیچ انگاشته شده را بکشد اشاره می کند:

بیر ایشیق چئکجم اوزاقدان آتیب

بیر دنیز چئکجم دنیزه باتیب

بیر ائلی چئکجم مین ایلدی یاتیب

وارلیقین بیلمیرم هاردا چئکجم

بیر ائلین یوخلوقون واردا چئکجم

(روشنایی خواهم کشید که در دور دست ها سوسو می زند

دریایی خواهم کشید که در کنار دریاهای دیگر درحال مرگ است

و مردمانی را خواهم کشید که به خواب هزارساله فرو رفته اند

نمی دانم هویتش را در کجا خواهم کشید؟

هویت هیچ انگاشته شده یک ایل را در دارایی و هویتش خواهم کشید.)

شاعر در شعر "بیلمدیز هئچ" (هیچ متوجه نشدید!) باز هم از بیدار نشدن. بی توجّهی و بی حسّی ترکان ایران ناله و زاری می کند. او می خواهد نشان دهد که دارند ریشه ها و نژادها را تغییر داده و به نژاد دیگری مبدل می کنند اینکه در هر کوچه و خیابانی گروه گروه انسان های بی هویت و حتی خائنی به وجود آمده. اینکه زبان مادری اشان – ترکی- به نوعی ممنوع شده و سرزمینشان در ماتمی بزرگ فرورفته است و اینکه او به خاطر این چیزها هزار بار صور اسرافیل را دمیده تا مردم بیدار شوند و حتی از بازوان تک تک مردم گرفته و تکانده اما هیچ کس حرف های او را درک نکرده و بیدار نشده است:

آیری کؤکلرده بتین گوندن اصالت چورودو

ایندی ساتقینلاریمیز هر کوچه ده بیر سورودو

دیلیمیز اولدو یاساق اؤلکه نی نیسگیل بورودو

صور اسرافیلی مین یول پوله دیم بیلمدیز هئچ

قوللاریزدان یاپیشیپ سیلکه لدیم بیلمدیز هئچ

از روزی که نژاد و ریشه مردم عوض شد.اصالت خودمان رو به پژمردگی رفت و هم اکنون انسان های بی هویت و گاه خائن در هر کوچه و خیابانی گروه گروهند. زبانمان ممنوع شد و غم و ماتم سراسر سرزمینمان را فرا گرفت.

من صور اسرافیل را هزار بار دمیدم اما متوجه نشدید.حتی از بازوانتان گرفته و تکانتان دادم اما متوجه نشدید

استقلال (فرهنگی)

شاعر که با سرودن شعر:

بیر اؤلکه ده کی میللته آزادلیق اولماسین

نئلیر آدام او اؤلکه ده قارون خزانه سین

(در سرزمینی که برای ادمی آزادی نباشد

آدمی خزانه های گنج قارون را می خواهد چه کند؟ )

از عدم آزادی و استقلال (فرهنگی) سرزمینش به صورتی روشن صحبت می کند در شعر ((آچین آققیشقالاری)) (باز کنید پنجره ها را) کلمه (آکوشکا) یعنی (پنجره) را در حالیکه به صورت ((آققیشقا)) استفاده می کند وضعیت سرزمین خود را به یک انباری و طبقات زیرزمین ساختمان تشبیه می کند. چون که(آققیشقا)به پنجره های کوچک انباری ها .زیرزمین ها و به عبارت بهتر به جاهای مستقف گفته می شود. شاعر می گوید:

باز کنید پنجره های کوچک را.این چگونه خانه وسرزمینی است که راهی برای ورود نور به درون آن نیست. نمی دانم قبله ام کدام طرف است؟. یمین و یسار ایل و مردمم دیده نمی شود. یکی نطقش بند آمده و حرفی نمی زند. یکی مثل شیر است اما به قفسی کوچک گرفتار آمده و نمی تواند کاری بکند. مادر با کودک ناز و دوست داشتنی اش سخن نمی گوید. آشتی نمی کند. دو خاک-یعنی خاک آذربایجان جنوبی و شمالی که در سال 1828 توسط قدرت های بزرگ به یغما رفته.به همدیگر نمی پیوندد و به آغوش وطن باز نمی گردد و دو سرزمین برادر همدیگر را در آغوش نمی گیرند.

آچین آققیشقالاری

بو نه ائودیر کی ایشیقلیق یولو یوخدور؟

بیلمیرم قبله م هایاندیر

ائويمین ساغ سولو یوخدور!

بیرینی بغض توتوبدور دانیشانمیر

بیری بیر شیردی دوشوب دار قفس ایچره چالیشانمیر

آنا ایستکلی بالایلا باریشانمیر

ایکی توپراق قاریشانمیر

قول بویونلا ساریشانمیر

آچین آققیشقالاری

(باز کنید پنجره ها را

این چگونه خانه ایست که منفذی برای نورگیری ندارد؟

نمی دانم قبله ام به کدامین سو است؟

چرا که یمین و یسار ایل و تبارم مشخص نیست

یکی را بغض گرفته و نمی تواند سخن بگوید

یکی مثل شیری است که گرفتار قفس کوچکی شده و نمی تواند تکان بخورد

مادر با فرزند عزیزش نمی تواند آشتی کند

دو خاک و سرزمین نمی توانند به هم بپیوندند

دست در آغوش هم اندازند و همدیگر را بغل کنند

باز کنید پنجره ها را)

هوشنگ جعفری این شاعر آزاده و آشنا به تاریخ پرافتخارش .در یکی از شعرهایش همانند آنچه در بالا آمده با الهام از شاعر آزادگی و آزادی ((نامیک کمال)) راه های رسیدن به استقلال (فرهنگی) را نشان می دهد. شاعر می گوید اگر آزادی می خواهی باید از سر و دستت چشم بپوشی.امیدت را از هرچه کمک و یاری است ببر.حتی اگر نیازمند باشی. هر زمان می خواهی به آزادی برسی در یک دستت باید تاریخ سرخ ات و در دست دیگرت خون سرخ ات را بگیری:

آزادلیق ایسته سن یالنیز باشیندان اوم.قولوندان اوم

اومیدین کس ظفردن. غیر دن امداد لازیمسه

بیر الده قانلی تاریخین بیر الده آل قانین گؤستر

هاچان هر یئرده کی آزادلیقان اسناد لازیمسه

(نامیک کمال)

شاعر در شعرهایش از کسانی که از استقلال و آزادی دفاع می کنند و یا حوادثی که بر سر طالبان آزادی و جوانان آزادی خواه آمده هم صحبت می کند.

شاعر در شعری تکراری (منظور اینکه قبلا در این مقاله از این شعر صحبت کرده ایم) قاییدین دورنالار.قاییدین بوردان (برگردید درناها برگردید از اینجا) به بیان این مسئله می پردازد که هرکه در سرزمینش جلودار و پیشتاز شود و نقش لیدر را بازی کند همانند اینکه عقاب ها. جوجه های پرندگان را میربایند. آن ها را ربوده . زندانی کرده و نفس هایشان را میبرند.

کیم دوشورقاباغا چالاغان چالیر

بوغچالیر بوردالیر نفسین آلیر

(هرکس پیشتاز می شود پرندگان شکاری شکارش می کنند

به دام انداخته. تکه تکه اش می کنند و نفسش را می برند)

از طرف دیگربا ایراد پرسشی از اینکه لیدرها و جوانان آزادیخواه در زندان ها و حبس خانه ها زندانی می شوند.بسیاری چشم در راه آزادی می مانند و بسیاری از قوت و طاقت می افتند سخن به میان می آورد:

سولدو دوستاقداکی اولدوزلارین آی سانلی گؤزو

دوشدو کیمسنه لر همهمه دن سیز بیلدیز؟

(چشمان ماه گونه ی ستارگانی که در زندان ها هستند ناامید شدند

و بسیاری از همهمه و زمزمه افتادند)

مسئله وطن:

در میان ترکان وطن.مکانی قدیمی و مقدس است که یادگار پدران و مادران است. جایی است که پر است از خاطرات دینی و ملی .جایی که کوه ها و رودهایش .اوبه هایش و ییلاق هایش ملّت ترک را در سینه اش پذیرایی کرده. به او زندگی و قدرت بخشیده است. پدران و مادران ترک می گویند : ((خداوند انسان را در دنیا بدون وطن و در آخرت بدون ایمان نکند)). آن ها وطن و ایمان را به اندازه ی هم ارزشگذاری می کنند. حتی با گفتن((خاک ریشه انسان است)) آن را بالاتر از هرچیزی می شمارند. با نگاهی به اشعار هوشنگ جعفری این شاعر ترک. شعور و شیدایی او به مسئله وطن را در بالاترین حد ممکن می توان مشاهده نمود. او نیز همانند همه ترکان وطن و کوه ها .اوبه ها.ییلاق ها و جنگل ها و رودهایش را مقدس می شمارد. ترکان امروز نیز همانند نیاکان ترک خود به کوه ها صفات اعلا و بالایی می دهند. آن ها با گفتن جمله (( کوه ها نزدیکترین مکان ها به خداوند هستند)). کوه ها را به دیده مقام ها مکان هایی مقدس می نگرند. آن ها رفته رفته کوه ها را به حالت اختصاصی برای خود درمی آورند. آن ها قهرمانان و حتی مردمان خود را با کوه ها یکی می کنند. مه قلل کوه ها نشانگر درد و غم آن ها. آب جوشان چشمه های آن نشانگر اشک چشم آنان.گل های شکفته در سینه کوه ها نشانگر چشمان. صورت. دست ها و انگشتان تازه عروسان و دختران می شود.

هوشنگ جعفری هم به کوه های مقدس ترک نشینان ایران یعنی ((سبلان)).((سهند)) و ((دماوند)) در شعرهایش اشاره می کند.

شعر ((ساوالان))- شعر ساده ای نیست. به این شعر باید گفت داستان.قطعا به آن داستان ساوالان گفتن درست است- بهترین نمونه آشکار برای این مورد است . شاعر به ((ساوالان)) و کوه های دیگر بار معنایی زیادی می بخشد.

ساوالان یک کوه است.ساوالان محل ترک نشینان ایران است.ساوالان ((بابک)) است.((ستارخان)) است. ((خیابانی)) است.((پیشه وری)) است. ساوالان جوان ترک امروز ایران است.

یکی از بند های شعر در مورد بحث ما اینگونه می گوید:

ای کوهی که مه و برف همزمان هم نتوانسته تو را فرا بگیرد. ای کوهی که غم تو دنیا را پیر کرده.ای ساوالان. همه می دانند که در میان همه کوه ها بلندترین کوه تو هستی. دست را به دست ((سهند)) بده .تو راز دار او هستی. هر دواتان باهم دستانتان را به دماوند (کوهی در شمال تهران) بدهید. که دوست او تو هستی. حاشا که از او جدا مشو. راهتان مه آلود و سخت است. بگذارید جوانان درحالی که به شما افتخار می کنند سرشان را بالا بگیرند و نگذارند جایی که پروازگاه عقاب هاست . آشیانه کرکس ها بشود.

((ای قاردا دوماندا باش اوجالدان ساوالانیم

غمی دونیانی قوجالدان ساوالانیم

ائل بیلیر داغلار آرا هر اوجا داغلا باشی سنسن

وئرگیلن بیرلیگ الین بیرده دماونده اونون یولداشی سنسن

اوندان آیریلما آماندی

یولوموز چندی دوماندی

قوی ایگیدلر سیزه فخر ائله يبان باشین اوجالتسین

قویما قارتال دولانان یئرلره قوزغون الی چاتسین))

((ای سبلان که من درمیان برف و مه همزمان هم نوک قله ات پیدا و سرافراز است

ای سبلان من. که غمت دنیا را پیر می کند

همه می دانند که در میان تمام کوه های بلند تو از همه بلندتری

دستت را به دست کوه سهند بده که برادر و راز دار او.تو هستی

زنهار از او جدا مشو

راهمان سخت و مه آلود است

بگذار جوانان و جوانمردان در حالیکه به شما افتخار می کنند سرشان را بالا بگیرند

مگذار که پروازگاه عقاب ها. آشیانه کرکس ها بشود.))

شاعر در شعر ((بنی لر قاچدی من قاچا بیلمه دیم))(بنی ها فرار کردند و من نتوانستم)

سرزمین مادری خود را به نورچشم خود تشبیه می کند.

برای انسان هرچه قدر چشم و درون چشم.هرچه قدر نورچشم فراموش ناشدنی و مهم است به همان اندازه وطنی که در میان نور چشمان شاعر نقش بسته مهم است.

در یک لحظه که هوای وطن.ترانه های وطنی.حسرت وطن به سرش می زند و به مخیّله اش می آید.تا فرداها با آن حس ناله و زمزمه کردنش مشخص می شود.

((آنام یوردو منیم گؤز ببگیمدی

یوردومو گؤزومدن آتا بیلمیرم

بیردن ائل هاواسی وورور باشیما

سیزلیرام صؤبحه تک یاتا بیلمیرم ))

سرزمین مادری ام نورچشم من است

نمی توانم سرزمینم را فراموش بکنم

هرزمان که هوای ایل و وطنم به سرم می زند

تا صبح ناله و زمزمه کرده و نمی توانم چشم روی چشم بگذارم

جعفری همان گونه که به صورت مختصر در بالا اشاره کردیم در شعرهایش به دو پاره شدن آذربایجان اشاره می کند.

او به پیوند نخوردن و یکی نشدن آذربایجان ایران که در حکم مادر و آذربایجان شمالی که در حکم فرزند است. اینکه دو خاک یعنی آذربایجان شمالی و جنوبی از هم جدا افتاده اند. اینکه برادران و خواهران خانواده های جدا افتاده نتوانسته اند همدیگر را بازیابند و همدیگر را در آغوش بگیرند اشاره می کند:

آنا ایستکلی بالاینان بالیشانمیر

ایکی توپراق قاریشانمیر

قول بویونلا ساریشانمیر

(مادر نمی تواند با فرزند آشتی و پیوند بخورد

دو خاک نمی تواند به هم وصل شوند

و نمی توانند همدیگر را در آغوش گیرند )

امید به وحدت ترکان

هوشنگ جعفری در شعرهایش همانند اندک شاعران و روشنفکران دنیای ترک که (وحدت ترکان) را به زبان آورده اند به این موضوع پرداخته است.

او با گفتن ایلات و طوایف ترک قبل از هرچیز و در وهله اوّل به ترکان آذربایجان ایران. قشقایی ها .ترکمن ها.قاراپاپاق ها و افشارها را مد نظر دارد و در مرحله بعد نیز وحدت همه دولت ها و تجمعات ترکان دنیا .یعنی وحدت زبانی .وحدت فکری و وحدت کاری را در نظر دارد. جعفری از میان قهرمانان آذربایجان با نشان دادن(بابک) به عنوان نمونه و الگو وظایفی را جوانان ترک ایرانی باید انجام دهند را بر می شمارد .

او آرزو می کند که جوانان ایران همچون بابک آن سمبول آزادی آستین هایشان را بالا زده و در مقابل دشمنان بایستند و برای اتحاد قبایل ترک آتش های بزرگ روشن کنند:

بابک کیمی دور قوللارینی چیرمالا هئی هئی

تورک ایللرینی ییغماغا تونغال قالا هئی هئی

((هی هی مثل بابک آستین هایت را بالا بزن

هی هی برای اتحاد ترکان آتش روشن کن.))

در شعر دیگرش ((اوتای بوتای)) ((آن طرف و این طرف)) به بیان اینکه برای بیدار کردن آزربایجان شمالی و جنوبی به سراغ (بابک) و (اوختای) رفته است.اینکه از ارس که صمد آن نویسنده بزرگ ترک که توسط رژیم پهلوی در رود ارس غرق شد.می خواهد دیگر جریان نداشته باشد و اینکه او عقابی شده تا از ارس خونخواهی صمد را بکند می پردازد.

گئدیرم چاخنادام اوتای بوتایی

سسله نم بابکی گله اوختایی

دایان آخماگیلان آی آراز چایی

من صمدین قانین آلان قارتالام

((می روم تا آن طرف و این طرف را به هم بریزم و صدا کنم بابک را تا اوختای بیاید

بایست ای رود ارس و دیگر جاری مباش

من آن عقابی هستم که به خونخواهی صمد آمده ام.))

شاعر با امید به وحدت ترکان زندگی می کند. این را می شود از اشعارش فهمید. او در حال نشان دادن این مطلب که صدای اسب سیاه پیشانی سفیدی را از دور می شنود.و اینکه آن اسب با صدای بسیار بلند شیهه می کشد و به این سمت می آید است:

اوزاقدا بیر قارا قاشقا آتین سسین دویدوم

چکیردی شیهه گلیردی بویانه آخشاملار

از دور صدای اسب سیاه پیشانی سفیدی را شنیدم

که شیهه می کشد و عصرگاهان به این سمت می آید.

موضوعات دیگر

هوشنگ جعفری .شاعری که چشم بینا .گوش شنوا.زبان گفتار و ترجمان دل ملتش است. در حالیکه در حقیقت یک شاعر مردمی و ملّی است به تمامی مسائل و موضوعات ملت و مردمش در اشعارش می پردازد.قلب او برای مردمش می تپد. جدای از پنج موضوع اساسی که در بالا بدانها پرداختیم او به موضوعات زیاد دیگری نیز پرداخته است.او در شعرهایش مسائلی چون عمل نکردن مسئولان در تهران به وعده هایشان (اشاره به اجرا نشدن اصل 15و19 قانون اساسی).پایبند نبودن به حرف هایشان و سرزنش کردن بی پروا و غیرقابل تحمل اشخاص و گروه ها و جماعت هایی که خواستار حقوق مادی و معنوی خود هستند و هم اینکه تمامی این ها (به ناحق)به نام دین و قرآن انجام می شود را به زبان می آورد.

بوزا یازمیشدی قیزز اوغلانلی بیزیم حاققیمیزی

اریدیر بیر بئیینی قانلی بیزیم حاققیمیزی

پایلاییر یاز ئیلی تک کوللارا یارپاقلاریمی

دیلی آغزی الی قرآنلی بیزیم حاققیمیزی

(حق دختران و پسران ما را روی یخ نوشته اند

و یک انسان بي فكر حق ما را آب می کند

و آن را مثل باد پاییزی که برگ ها را به این سو و آن سو پخش می کند. می پردازد

درحالیکه زبان و دهان و دستش آغشته به قرآن است و حق ما را به نام دین می خورد.)

شاعر در غزل دیگری با اشاره به غصه دار و دردمند بودن مردمانش .با گفتن ((بیایید با چشم هایی که می گریند و اشک میریزند سرزمینمان را بگردیم و ببینیم کدامین سینه در این سرزمین بدون درد و غصه است؟))چنین ادعایی می کند.

گل آغلایاق دولاناق آغلایان بولاقلارینان

بو اؤلکه لرده گؤره ک هانسی سینه دیر یاراسیز؟

(بیا به همراه چشمه هایی که می گریند بگردیم و ببینیم در این سرزمین ها کدامین سینه بی درد است؟)

در شعر دیگری نیز با گفتن تعبیر ((ای کلاغ صفتانی که به جغد ها یاری می رسانید)) به کسانی که حقوق آنان را انکار کرده و ستم می کنند و دادن صفات اینچنینی به آنان . به اینکه کسانی که حرف حق می زنند به دار کشیده می شوند.و اینکه عشق.اعتقادات و خدا را هم از دستشان گرفته اند اشاره می کند:

نه ایستیسیز آی حاقّی دانانلار آخی بیزدن

حق سؤیله ییرک داره چکیرسیز دیلیمیزدن

بایقوشلارا یاردیم یارادان قارقا صفت لر

عشقی.اینامی.آللاهی آلدیز الیمیزدن

(از جان ما چه می خواهید ای انکار کنندگان حقوق ما

شما همین که حرف حقی می زنید از زبانمان ما را به دار می آویزید

ای کلاغ صفتانی که به جغدها یاری می رسانید

شما ها دین و عشق و خدا را هم از دست ما گرفتید)

هوشنگ جعفری با سخن گفتن با قیرآت(آغ آت).آینده سرزمینش و مردمانش را تعبیر کرده و چنین می گوید:

آغ آتیم قول قاناتیم

اوردا دؤلبرچین اوتو دؤرت پرآچیبدی

اوردا دیللنمگه دیل تازه شیرین دیللر آچیبدی

اوردا باغلاردا بوتون گول لر آچیبدی

آغ آتیم

آت قدم آیدینلیغا ساری!

(اسب سپید من . ای بال و پر من

در آنجا گیاه دلبرچین چهار گلبرگ باز کرده است

زبان در آنجا برای سخن گفتن.زبان های شیرینی باز کرده است

در باغ های آنجا همه باغ ها گل کرده اند و پر از گل اند

اسب سپید من

قدم بگذار

به سوی روشنایی! )

جعفری در شعرش به حادثه ممنوع شدن آلت ملی موسیقی ترک یععنی ((ساز)) و ((تار)) و جمع آوری و محو و نابود کردن سازها و کشته شدن تار زن هایی مثل ((مثولان)) تارجی در دوران کودکی و جوانی اش یعنی در رژیم پهلوی و اوایل انقلاب هم اشاره می کند:

سازی سیندیردیلار آل ماهنی لارین قوینوندا

هر سازین توزلو تئلیئده مین اوزان قیشقیردی

(سازها در آغوش ترانه های رنگارنگ شکستند

و از گیسوان خاک آلود هر سازی هزار اشیق به ناله آمدند)

نتیجه

هوشنک جعفری شاعر معاصر ترک نشینان ایران است که احساسات.وضعیت موجود ترکان ایران .حق و حقوق آن ها.پیشامدهایی که بر سرش آمده.امیدها و انتظارات آنان را به قلم آورده و با صدای رسا و بلند فریاد می زند.

جعفری به خاطر سخت بودن نوشتن ترکی. حرف زدن ترکی و حتی چاپ و نشر آثار ترکی در سرزمینش علیرغم اینکه آثارش را به صورت تکثیر شده و یا حلقه های صوتی و تصویری پخش می کند درسال های اخیر نیز توانسته است آثارش را به صورت کتاب چاپ کند.

شاعر با خواندن و نوشتن آثارش به زبان ترکی در نشر و مدرن شدن زبان ترکی در سطح وسیعی یاری رسانده است. از طرف دیگر با چاپ و نشر اشعارش در قالب دو کتاب ((آغ آتیم)) و ((گونش)) یاری بزرگی به زبان و ادبیات ترکی رسانده است.

شاعر در اشعارش به همه موضوعات ترک نشینان ایران پرداخته است. علی الخصوص عدم آموزش و ممنوعیت آموزش به زبان مادری.انکار هویت ملی قومی ترکان ایران. دو پاره شدن ترکان آذربایجان. آزادی. استقلال(فرهنگی) و امید به وحدت ترکان از موضوعاتی است که شاعر در فعالیت های ادبی اش با وسواس و دقتی زیاد آن ها را به میان آورده است.

پایان

منبع : وبلاگ اختصاصی هوشنگ جعفری

آذربایجانلی بازدید : 378 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)

 

 

تورکی شعر (ساوالان استاد هوشنگ جعفری)

اوچور ايلهاميم او قوشلار کيمي کي

ياز وعده سينده

قووزانير ماوي گؤيه تا اوجا باش بير داغا قونسون

کؤرپه قارتال کيمي دير

گاه چکيلير گرزده ن ايتينجه ک

اگله نير گاه ساوالان عشقينه – آغدان – آغاقونسون

هر اوجا داغ کي گؤرورسن باشي قاردلا آغاراندي

اورا بيل کي ساوالاندي

آمما يوخ !

هر اوجا داغ سسيمي السا دا تئز قئيته ره جکدي

سسي قئيته رمک همان يئل بيله جکدي

آخي يئل يولچودو گئتگين اوکي سؤز ساخلايا بيلمز

يئل سؤزو قاپدي قاچيردار اونو کيم هاخلايابيلمز

يئل گئدرگيندي پيچيللارسؤزوکوللار قولاغيندا

سؤزو قربان ائله ير قيرنادا قانقال آياغيندا

چئويره ر سؤز چاناغيندا

جالايارداغلارا هر بير سؤزو مين سؤز تؤره دندي

بيلميرم سيرري ندندي

يئل گئده ر گيندي يئلي ساخلاماق اولماز

يئله بئل باغلاماق اولماز

آمما سن اي سؤزو سينه نده کؤزردن ساوالانيم

کيم گله صدقله زرتشت بئجردن ساوالانيم

ائليمين شانلي داغي باشيوه مين لرجه دولانيم

اريديب ائل غمي بير يول سني کؤکدن ده تالانسان

سئل اولوب قانلي دنيز لر کيمي دونيايه جالانسان

آدي ديللرده قالاناسان

ساوالانسان ، ساوالانسان

ساوالان ائل غميني بللي دي ساخلار سينه سينده

سينه سي کؤزدو آلودور گيزيريک اينسي سي واردير نفسينده

شاعرين غملي سه سينده آلگيلان ساخلاسن اي ائل داغي غملي قفسينده

ساوالان آلسادا هر سيرري سؤزو داغلارا سالماز

گؤره نامرد دوروبدور ساوالاندان سس اوجالماز

ساوالاندا تؤکولن داشلاري ديندير دانيشاللار

سالسا عاشيق نفسين کوللارا آليشاللار

ده ده قود سازي چالسا

ده لي دومرول باش اوجالدار

بلي البته کي يولداس باشيني يولداش اوجالدار

سسله عاشيق سازي چالسين

سسي ميز بيرده اوجالسين

اويناماقليز گي يه دؤنسون

کاس شوشمگوزگويه دؤنسون

قوي وئره ک سس سسه باهم اوخوياق بير ده کوراوغلو دلي سيندن

هجرين قوچ نبي سيندن

اوکي ظاليملري مظلولارين اوستونده ازه ردي

او کي آسلان کيمي داغلاردا ياتيب باغدا گزه ردي

اوخو عاشق اوخو

سن بيل او کي تانري تانييبسان

سؤزومه دوز جالييبسان

سوموگوم قوي سازا گلسين

بولبولوم آوازا گلسين

يازميشام ايوازا گلسين

گوچ آلاق قوي دلي لردن

باج آلاق اجنبي لردن

او کي بيلمير نبي کيمدير قويون آذرائليني مسخره سانسين

بير عؤمور دورکي فضولي ني – نسيمي ني دانيب ايندي ده دانسين

شهريار تک سن اوجالت باشيوي قوي عرشه دايانسين

قوي باخار کور تر ايچينده جوموبان اؤلسون – اوتانسين

اوکي آخساخدي يوبانسين

اوکي تورکون ديلين اسگيتمه گه تصويره ساليبدير

اوکي تورکون بالاسين ايندي ده آشغالچي سانيبدير

او تفاله بيليرم فيکيريني طاغوتدان آ ليبدير

او رژيمدندي قاليبدير

يوخسا تورکون بالاسيندا نچيخيب علامه ي دوران

اونا دونيا باش ا يير فلسفه ده

بير جه نه ايران

قوي دئييم شهرياريمدان

نيسگيل او چرچي يه قالسين کي جواهر نه دي ، قانمير

فيکري آللاتما دادير خالقي ،ائلين حالينه يانمير

اريمير ، اؤلمور ، اوتانمير

آخي اي قاردا ، دوماندا باش اوجالدان ساوالانيم

غمي ، دونيا ني قوجالدان ساوالانيم

ائل بيلير داغلار آرا هراوجا داغلار باشي سن سن

وئرسهنده اليوي قارداشيوين سير داشي سن سن

وئر گيلن بير ليک الين بيرده دماونده اونون يولداشي سن سن

اوندان آيريلما آماندي

يولوموز چندي دوماندي

قوي ايگيدلر سيزه فخر ائيله ييبن باشان اوجالتسين

قويما قارتال دولانان يئر لره قوز غون الي چاتسين

ساوالان چنلي چاغيندا

منيم ايلهاميم اولارکن

کؤنلوم اؤز سرري سؤزون صدق ايله سؤيلر ساوالانه

ساوالان کؤز قالادار شاعر اولانلار سينه سينده

اوردا زرتشت گئيب تانريدان ايلهامين آلانه اگيرم باش ساوالانه ، اگيرم باش ساوالانه

«اوستاد هوشنگ جعفری زنگانلی»

آذربایجانلی بازدید : 287 چهارشنبه 01 آذر 1391 نظرات (0)
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۱
نامه سرگشاده یک استاد بازنشسته دانشگاه به احمدی نژاد و ارائه پیشنهاد کناره گیری فوری از ریاست جمهوری
دکتر محمد حسین پاپلی یزدی، استاد بازنشستۀ دانشگاه تربیت مدرس تهران طی نامه ای به محمود احمدی نژاد، ضمن برشمردن گوشه ای از عملکرد وی بعنوان رئیس دولت، خواستار کناره گیری وی از پست ریاست جمهوری شد.
متن این نامه به شرح زیر است:
نامه سرگشاده
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
موضوع: چند سوال و پیشنهاد استعفای حضرتعالی از پست ریاست جمهوری
من رسماً نماینده هیچکس نیستم. حتی نماینده زن و فرزندانم هم نیستم. شما رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران هستید. شما قانوناً حق دارید از طرف همه مردم حرف بزنید و من قانوناً حق ندارم از قول مردم حرف بزنم. حالا من از حضرتعالی خواهشی دارم؛ شما با همه حق و حقوقی که دارید بیایید به چند سوال و به پیشنهاد من بی حق و حقوق توجه کنید. شاید مشکلات شما و مشکلات من حل شود. پس چند دقیقه به حرف من گوش بدهید .
با این مقدمه میخواهم چند سوال از شما بکنم. البته میخواستم صدها سوال بکنم ولی خوب، شما وقت خواندن و جواب دادن صدها سوال را ندارید. بعد هم میخواهم دو تا پیشنهاد به شما بدهم. چون بنده، عضو هیچ گروه و حزب ودسته ای نیستم و نمایندگی از هیچکس هم ندارم، لذا مجبورم فعل مفرد و کلمه من بکار ببرم؛ لذا می­بخشید .
سوالات:
1
- آیا دولت شما یک دولت کارشناسی است. یعنی آیا خود حضرتعالی و وزرا و استانداران شما مسائل را از دید کارشناسی بررسی میکنید؟ نظر من این است که شما غیرکارشناسی ترین دولت در طول جمهوری اسلامی ایران هستید. ویژگی اساسی دولت شما و خود شما این است که به نظرات کارشناسی هیچ اعتنایی ندارید. فی البداهه تصمیماتی میگیرید و حرفهایی میزنید که مورد تایید بدنه کارشناسی کشور نیست. عمده ترین مشکلاتی که دولت شما برای من ایجاد کرده همین مسئله است. اگر پاسخی برای این کار دارید لطفا بفرمایند که این بنده ناچیز قانع شوم.
2 - آقای رئیس جمهور! وزرا، معاونین و استانداران شما چقدر حق تصمیم گیری دارند. آیا به آنها اجازه تصمیم گیری های خرد و کلان در حوزه وظایفشان را میدهید یا همه تصمیمات را خود شما یک نفره می گیرید. البته آقای یحیی زاده نماینده مجلس هم به صراحت فرموده اند که در دولت، رئیس جمهور شخصا تصمیم میگیرند نه وزرا. من هم فکر میکنم در اکثر موارد، شما وزرا و معاونین آنها را مسلوب الاختیار کرده اید. اگر غیر از این است بفرمایند. آخر تصمیمات شخص شماست که زندگی مرا دچار دردسر کرده است.
3 - شما چرا سازمان برنامه و بودجه را منحل کردید؟ آیا آن سازمان را منحل نکردید که هر طوری می خواهید پولهای مملکت را خرج کنید؟‌ اگر آن روز که شما آن سازمان را منحل می کردید، مجلس و ملت، جلوی شما ایستاده بودند، حالا وضع اقتصادی و اجتماعی من همین بود؟ قسم به هر که میخواهید بخورم وضع من و حتی شما بهتر بود.
4 - آقای رئیس جمهور، شما به مسافرتهای استانی زیادی رفته اید . اولا در این مسافرتها دهها و گاه صدها هزار نفر به استقبال شما آمده یا آورده شده اند. آیا این مسافرتها برای انجام کار است و یا برای تبلیغات؟ شما در بسیاری از این مسافرتها در کمتر از سه ساعت، دهها طرح با دهها میلیارد تومان اعتبار تصویب کرده اید. گاه مدت زمانی که برای ارائه یک طرح و تصویب آن در استانها گذاشته شده است، کمتر از 3 دقیقه است. آیا تصویب طرح به این صورت در کجای دنیا سابقه دارد. آیا با این کار، نخواسته اید بدنه کارشناسی دولت و نظرات مشاوران کشور را به سخره بگیرید. تصویب این طرح های غیرکارشناسی چه اثراتی روی زندگی بنده داشته است و چه مقدار تورم در زندگی من ایجاد کرده است. این طرح های شما زندگی مرا به فقر کشانده است. حالا که دولت حضرتعالی رو به اتمام است، چند طرح نیمه کاره با چه مبلغ اعتبار مورد نیاز برای دولت آینده جا می گذارید که البته تاوان آن را باید بنده هم بپردازم.
5 - وقتی میخواستید طرح حذف یارانه ها را مطرح کنید، بسیاری از اساتید اقتصاد کشور، طرح شما را تورم زا خواندند، حضرتعالی با این افراد برخورد مناسب نداشتید. آیا در اجرای طرح خود از نظرات کارشناسی استفاده کردید؟ شما با چه کسانی مشورت کردید که زندگی من را این طور خراب کردند.
6 - آیا آماری که دولت شما ارائه میدهد صحیح است؟ ‌اگر صحیح است چرا آمار دولت شما با زندگی من تطبیق نمیکند. وقتی شما اعلام میکنید تورم 15٪ یا 21٪ است چرا با زندگی روزمره من تطبیق نمیکند. آیا آمار دولت شما مورد تایید مراجع مستقل غیردولتی هم هست؟ اگر هست دستور بفرمایند آن مراجع که آمارهای شما را تایید میکنند، این مساله را کتبا اعلام کنند. چرا وقتی در زندگی روزمره من تورم بیش از صد در صد است شما اصرار دارید که تورم حدود 20٪ است. آخر منی که باید دست، توی جیبم بکنم و جنس بخرم، بهتر مساله تورم و درصد تورم را درک می کنم یا شما که 20 سال است دست توی جیب مبارک نکرده اید و همه چیز آماده در اختیار شما بوده است؟
7 - آقای رئیس جمهور، من استاد دانشگاه از شما سوال میکنم این بلبشوی اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی که دولت شما در کشور درست کرده است، چند درصد آن مربوط به تحریم های آمریکا و اروپا است و چند درصد آن مربوط به سوء مدیریت حضرتعالی و سوء استفاده و حرفهای حاشیه ای اطرافیان شما است . من استاد دانشگاه میگویم تحریمها 10٪ اثر داشته است و رفتارهای غیرکارشناسی شما و دولت شما 90٪. من حاضرم هر مخارجی را که تحریم ها به گردن ما میگذارد، بپذیرم؛ حاضرم جانم را در راه منافع ملی کشورم فدا کنم، ولی چرا من باید قدرت خریدم را بخاطر سوء‌مدیریت حضرتعالی از دست بدهم.
8 - یک سوال دیگر اینکه؛ شما کاری کردید که در ظرف 20 روز، دلار از 1500 تومان تقریبا 3000 تومان شد. هیچ اقدام مهمی برای این سقوط ارزشی پول ملی نکردید. حالا من می پرسم. اگر دولت با همه تحریمها 000/000/000/50 دلار درآمد داشته باشد. پنجاه میلیارد هزار و یکهزار و پانصد تومان که میشود 000/000/000/75000 تومان، این پول به کجا میرود؟ آیا وارد خزانه دولت میشود یا نمیشود. این پول خرج چی میشود. شاید هم من اشتباه میکنم و همچون پولی وجود نداشته باشد. بالاخره از این پول چند ریال سهم من میشود؟
9 - آقای رئیس جمهور، شما دائم دم از عدالت می زنید، آیا این عدالت است که درآمد من و میلیونها مثل من یک دهم شود تا فقط عده معدودی درآمدشان سر به فلک بزند. شما عدالت اجتماعی را فقط برای کمتر از 1٪ درصد مملکت پیاده کرده اید؛ آن هم عده ای که از این بلبشوی اقتصادی سود می برند. آنها حتی اگر از نظر سیاسی با شما مخالف هستند از نظر اقتصادی پشتیبانی شما و شریک شما هستند.
آقای دکتر محمود احمدی نژاد، آیا این عدالت اجتماعی است که یکی برای جشن ازدواج بچه اش 2 میلیارد تومان خرج میکند و من برای تامین مخارج زندگی ام با مشکل روبرو هستم.
10 - آقای رئیس جمهور! این مدیریت حضرتعالی با کشور چین چگونه است. چین، بخش مهمی از کارگاهها و شرکتهای تولیدی مملکت را تعطیل کرده است. من وقتی میروم بازار، کفش بخرم، کفش چینی است؛ میروم دستمال آشپزخانه بخرم، چینی است؛ میروم سفره بخرم، چینی است؛ میروم تسبیح بخرم، چینی است؛ میروم چادر نماز بخرم، چینی است. این چین میخواهد چه بلایی سر صنعت و ‌اقتصاد من بیاورد. چرا من نمیتوانم جنس ایرانی پیدا کنم. رابطه اقتصادی دولت شما با چین، پدر بنده را درآورده است.
11 - آقای رئیس جمهور! درباره مدارک تقلبی یکی از همکاران مرحومتان حرفهایی زدید که آن حرفها شد وسیله سوء استفاده عده ای. در مملکتی که اگر کسی ماست تقلبی بفروشد او را بازداشت می کنند، چطور در مغازه های تایپ و تکثیر اطراف دانشگاه تهران، تبریز، اصفهان، ‌مشهد و... به صراحت نوشته اند پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکترای آماده موجود است. آخر این تشکیلات حضرتعالی کجاست. این وزیر علوم شما مگر خوابست که در چند صد متری وزارتخانه اش تز دکترای آماده می فروشند. چرا من باید پدر شاگردانم را در آورم تا پایان نامه کارشناسی ارشدشان را بگذرانند و عده­ ای باید پول بدهند یک پایان نامه آماده بخرند. شخص حضرتعالی بطور غیر مستقیم از این امر دفاع کردید. آیا مدارک تقلبی، منشاء بسیاری از خلافهای دیگر نیست. دنیا زیر و رو شود، من شما را مسئول اشاعه مدارک تقلبی در این کشور می­دانم.
12 - آقای رئیس جمهور، بدترین میراث حضرتعالی برای این مملکت و برای من، ‌این سیستم اداری است که شما جا می­گذارید. این سیستم اداری موجود، نه در شان جمهوری اسلامی ایران است، ‌نه در شان ملت ایران،‌ نه در شان بنده حقیر است. این مورد را من از طرف همه حرف زدم. آقای رئیس جمهوری، سیستم اداری مملکت فاجعه است. یک سیستم مریض،‌ فلج، ‌مردم آزار، ‌اذیت کن، بیچاره کننده که دارد سکته میکند، شما به بنده تحمیل کرده­ اید. قانون برنامه سوم، ‌چهارم و پنجم و اصل 44 قانون اساسی و اصول دیگر قانون اساسی به حضرتعالی اجازه اصلاح این سیستم را داده بود. شما واقعا به جای اصلاح این سیستم، آن را خرابتر و ناکارآمدتر کردید. از این سیستم اداری، بی­فایده ­تر چیزی در مملکت نیست. در تمام دوره ریاست جمهوری حضرتعالی حتی یک نامه نبوده است که من بنویسم و خود بخود پاسخی داشته باشد. وضع بیمه ها اسفناک است. وضع صندوق بازنشستگی بسیار نگران کننده است. آقا شما را به حضرت عباس به رئیس جمهور بعدی بگویید در طول دوره ریاست جمهوریش هیچ کار نکند، این سیستم اداری را اصلاح کند، کل مملکت اصلاح میشود. خراب بود شما آن را ویران کردید .سیستم اداری مملکت بر اثر سوء مدیریت حضرتعالی یک ویرانه است.
13- حالا آقای رئیس جمهور، در بحث اقتصاد و عدالت اجتماعی سیستم اداری بیرون برویم. من استاد جغرافیا هستم وقتی به مسافرت میروم به پدیده های طبیعی توجه دارم. چرا در زمان شما این همه جنگل و مرتع تخریب شده است. چرا در دروه شما اینقدر سیل زیاد شده است. چرا در دوره شما اینقدر سفره های آب زیر زمینی افت کرده است. چرا سودجویان و زمین­خواران هزاران هکتار از زمینهای بستر رودخانه ها را تصاحب کرده اند. چرا دریاچه ارومیه، دارد خشک می شود. چرا تالاب انزلی به یک منبع فاضلاب تبدیل شده. چرا دریاچه بختگان، دریاچه هامون و چی و چی خشک شده است. برای ریزگردها که سینه بنده را خراب میکند چه کاری کردید؟ آخر این جنگلها، مراتع، ‌آبها، دریاچه ها، حیوانات همه نعمت خدا هستند. شما هم که مسلمان و مومن درجه یک هستید، چطور در زمانی که این همه نعمت خدا دارد داغون میشود یک مرتبه شما می فرمایید به هر ایرانی 1000 متر مربع زمین می دهید؛‌ چطوری یک مرتبه می فرمایند 2 میلیون هکتار زمین جدید زیر کشت می برید. این حرفهاي غیر کارشناسی شما روح مرا می آزارد و نمی گذارد شبها بخواب بروم. شما را بخدا بیایید با هم یک گپی بزنیم شاید من قانع شوم و شبها راحت بخوابم.
14 - آقای رئیس جمهور، از وقتی شما رئیس جمهور شده اید، بیخود و بی جهت دعوا و مرافعه بین زنها و شوهرها و بازاریها و مردم، راننده تاکسیها و مسافران و ... زیاد شده است. به استناد آمار دادگستری جرم و جنایت، چک برگشتی، حقه بازی و اختلاس، فساد اخلاقی زیاد شده است. این مسائل نمی گذارد من شبها بخوابم. شما اگر دو ساعت به درد دلهای من گوش دهید شاید من معالجه شوم و شبها بهتر بخوابم. البته شما بهتر از من مسائل را میدانید. هزاران نفر هستند که به درد دلهای شما گوش دهند. بخصوص آنها که از سیاستهای شما از نظر مالی فربه شده اند، درد دل حضرتعالی را گوش میدهند. من که کسی را ندارم تا درد دلم را گوش دهد، خدا خیرتان بدهد در یک جلسه دو ساعته تلویزیونی به درد دلهایم گوش دهید و شما مرا گفتار درمانی کنید. آقای رئیس جمهور، صد تا سوال ریز و درشت دارم ولی شما وقت ندارید.
من انصاف می دهم و امضا هم می کنم در دولت شما خیلی کار شده است، ولی اگر شما به نظرات کارشناسی احترام می گذاشتید و دولت شما یک دولت کارشناسی بود و اگر خود شما این همه حرفهای حاشیه ای در سطح ملی و بین المللی نمی زدید و اگر این همه قول انجام کارهای غیرکارشناسی نمیدادید، اگر به مجلس پاسخگو بودید،‌ اگر به خبرنگاران و رسانه ها پاسخهای کارشناسی و مستدل میدادید،‌ اگر به وزرایتان احترام می گذاشتید و وقتی مسافرت رسمی بودند آنها را عزل نمی کردید، اگر مردم را جدی می گرفتید،‌ با این پول عظیمی که در دولت شما پیدا شد با این گنج بادآورده که از گرانی نفت رسید، دولت شما باید صد بار بیش از این کار می کرد. خلاصه آنکه آقای دکتر محمود احمدی نژاد، شما زندگی و آرامش و آسودگی مرا خراب کرده اید. حالا دو پیشنهاد دارم :
1 - یک برنامه دو ساعته تلویزیونی بگذارید تا ما دو نفر به عنوان دو عضو هیات علمی دانشگاه با هم درد و دل کنیم، مردم هم بفهمنند. شاید من گفتار درمانی شوم.
2- نظر قطعی من این است که هر ساعتی که شما زودتر استعفا بدهید و انتخابات آزاد ریاست جمهوری در این مملکت راه بیفتد، من یکی راحت تر شوم. ادامه ریاست جمهوری توسط شما حتی یک ساعت بیشتر باعث خرابی بیشتر زندگی من یکی می شود، خود دانید. البته من قرار شد از طرف آدمهای دیگر صحبت نکنم. ولی از طرف غیر آدمها میتوانم صحبت کنم. ادامه ریاست جمهوری شما برای درختان جنگلی، مراتع، ‌آبهای زیرزمینی، بستر رودخانه ها، ‌دریاچه ها، حیات وحش، حتی برخی حیوانات اهلی هم زیان آور است. آخر، وقتی کاه، کیلویی 600 تومان و جو کیلویی 900-800 تومان و شلغم و چغندر حدود 500 تومان است، کدام زبان بسته ای میتواند شکمی از عزا در آورد. خدا شاهد است استعفای شما از پست ریاست جمهوری به نفع خود شما هم هست. درباره پیشنهاد اولم، یا حالا شما جلسه تلویزیونی بگذارید و مرا قانع کنید یا من جلسه را سر پل صراط میگذارم. والسلام
 
(پروفسور محمدحسین پاپلی یزدی، جغرافیدان، محقق و نویسنده برجسته و بنیانگذار، مدیر مسئول و صاحب امتیاز فصلنامه تحقیقات جغرافیایی و اولین ایرانی دارنده جایزه انجمن جغرافیای فرانسه است. وی سابقه تدریس در دانشگاه سوربن پاریس، فردوسی مشهد و تربیت مدرس تهران را دارد.
وی در سال ۱۹۹۶ بعنوان عضو اصلی کمیسیون جغرافیای فرهنگی انجمن جغرافیدانان جهان انتخاب شد. این کمیسیون مجموعا ۱۰ نفر عضو دارد و سهم آسیا ۳ نفر است.
او از مدافعان تشکیل اتحادیه کشورهای اسلامی است و پیشنهاد راه‌آهن سراسری بین کشورهای مسلمان را داده‌است.)
آذربایجانلی بازدید : 265 سه شنبه 09 آبان 1391 نظرات (1)

یک اقتصاددان با تحلیل شرایط و اوضاع اقتصادی موجود پیش‌بینی کرد: به زودی قیمت دلار با سقوط شدید مواجه شده و به 1500 تومان می رسد.

محمد حسین ادیب عضو هیأت علمی دانشگاهاصفهان با ترسیم دو سناریو برای وضعیت نرخ ارز در ایران، بر این باور است که مبتنی بر سناریوی اول صادرات نفت افزایش یافته و دلار به حدود 1500 تومان سقوط خواهد کرد و در میان قربانیان بسیاری از بازیگران حوزه ارز خواهد گرفت.

مشروح نظرات این استاد دانشگاه و دیدگاه او در خصوص این سناریو و سناریو دوم را در ادامه بخوانید.

* نرخ ارز بالای 3000 تومان در بخش انرژی کشور قابل اعمال نیست

فارس: شما بر این باورید که نرخ ارز بالای 3000 تومان در بخش انرژی کشور قابل اعمال نیست؛ چرا؟

ادیب: نرخ ارز بالای 3000 تومان در بخش انرژی کشور قابل اعمال نیست و اقتصاد ایران نرخ ارز بالای 3000 تومان را در حوزه انرژی پس خواهد زد.

ارزش حاملهای انرژی مصرفی در داخل حدود 130 میلیارد دلار است با لحاظ کردن محاسبه گاز مصرفی براساس معادل قیمت حرارتی نفت، با دلار 1226 تومان ارزش حاملهای انرژی در داخل 359 هزار میلیارد تومان است.

در وضع موجود ارزش فروش حاملهای انرژی در داخل و یا قیمتی که اقتصاد بابت حاملهای انرژی پرداخت می کند حدود 40 هزار میلیارد تومان است. به عبارت دیگر 119 هزار میلیارد تومان یارانه انرژی پرداخت می شود. اما با دلار 3 هزار و 200 تومان ارزش حاملهای انرژی 439 هزار میلیارد تومان و یارانه انرژی حدود 400 هزار میلیارد تومان است. با دلار 3هزار و 200 تومان قیمت یک لیتر بنزین باید 2هزار و 400 تومان باشد و به صورت بسیار صریح اقتصاد ایران در بخش انرژی قابل انطباق با دلار بیش از 3هزار تومان نیست.



* دیر یا زود یارانه انرژی در ایران باید حذف شود

فارس: حتی با وجود یارانه انرژی ؟

ادیب: دیر یا زود یارانه انرژی در ایران باید حذف شود و حذف یارانه انرژی حداکثر نرخ دلاری معادل یکهزار و 500 تومان را برمی تابد. نرخ دلار بیش از 3هزارتومان بر امور پیمانکاری کشور قابل اعمال نیست. در بخش نفت و گاز، بیش از 70 میلیارد دلار پروژه ناتمام در کشور وجود دارد. یا به زبان صریح‌تر، معادل 70 میلیارد دلار از عملیات پیمانکاری در بخش نفت و گاز باقی مانده که نوعاً قراردادهای پیمانکاری در این بخش با دلار کمتر از هزار تومان منعقد شده است.

فارس: تکلیف پروژه هایی که با دلار کمتر از هزار تومان عقد قرارداد شده اند چه می شود؟

ادیب: هیچ پیمانکاری نمی تواند با دلار هزار تومان قرارداد امضا کند و سپس با دلار 3هزار و 200 تومان پروژه را اجرایی کند و اختلاف 2هزار و 200 تومانی را محل درآمد خود پرداخت کند. در وضعیت موجود تعدیل در امور پیمانکاری 17درصد پذیرفته شده است.

به عبارت دیگر، دولت تنها 17 درصد از افزایش قیمتها را در ارتباط با امور پیمانکاری قبول دارد و آن را رسما ابلاغ کرده است. به زبان صریحتر افزایش نرخ ارز از 950 تومان به 3هزار و 200 تومان فقط به میزان 17درصد آن به وسیله کارفرمای دولتی پذیرفته می شود. ادامه کار با این شرایط به منزله ورشکست شدن عمده پیمانکاران کشور است. در وضعیت موجود تقریبا عمده پروژه های نفت و گاز متوقف شده است.

طی هفته گذشته تقریبا 80 درصد پیمانکاران طرح مسکن مهر دست از کار کشیدند علت بسیار روشن است نمی شود با میلیگرد کیلویی 600 تومان قرارداد منعقد کرد و سپس با میلیگرد کیلویی بیش از 2هزار تومان پروژه را به اتمام رساند.

در وضعیت موجود هزینه کلیه پروژه های پیمانکاران دولتی با دلار بیش از 3هزار تومان تأمین می شود اما نوعاً قراردادها با دلار حدود هزار تومان منعقد شده است. به زبان بسیار صریحتر اعمال نرخ دلار بیش از سه هزار تومان بر پروژه های عمرانی در عمل غیرممکن است. و کسانی که خلاف این را می اندیشند تاکنون درگیر امور پیمانکاری نبودند.

فارس: آیا دلار بالای 3000 تومان با دیگر بخشهای اقتصادی قابل انطباق است؟

ادیب: در پاسخ به این سوال باید هر بخش را به طور مجزا مورد بحث قرارداد. از این جمله اینکه نرخ ارز در بازار آزاد قابل اعمال بر تسویه امور بانکی در حوزه ارز نیست. بانکها 60 میلیارد دلار سپرده ارزی با دلار یکهزار و 226 تومان ایجاد کردند و بازپرداخت آن با دلار 3هزار و 200 تومان نیاز به 120هزار میلیارد تومان منابع دارد.

کل تسهیلات زنده ریالی شبکه بانکی، منهای مسکن 174 هزار میلیارد تومان است که حدود 50درصد آن سرمایه در گردش واحدهای بزرگ است و تقریبا 50درصد آن قابل وصول و انتقال به بخشهای دیگر است. به عبارت دیگر، کل وصولی بانکها بابت تسهیلات ریالی که قابل انتقال به بخشهای دیگر باشد، حدود 87 هزار میلیارد تومان است.

در صورتی که بانکها کلیه منابع خود را برای تسویه سپرده گذاران رازی اختصاص دهند، باز هم مبالغ عظیمی از آن باقی خواهند ماند. به عبارت دیگر، اگر بانکها بخواهند سپرده های ارزی را با نرخ 3هزار و 200 تومان تسویه کنند بهتر است که کلید بانکها و مالکیت آنها را به صورت کامل به سپرده گذاران ارزی منتقل کنند.

این مطالب نشان می دهد نرخ ارز در تسویه سپرده های ارزی قابل اعمال نیست و به زودی نیز بانکها ناتوانی خود را در تسویه حساب سپرده های ارزی با این نرخ اظهار خواهند کرد.

* نرخ ارز بالای 3 هزارتومان قابل اعمال بر تعرفه های گمرکی نیست

نرخ دلار در بازار آزاد بر تعرفه های گمرکی قابل اعمال نیست. در وضعیت موجود تعرفه گمرکی با دلار یکهزار و 226 تومان محاسبه می شود و نظر به اینکه متوسط حقوق گمرکی کالاهای وارد به داخل در سال گذشته 10 درصد بوده است، محاسبه تعرفه گمرکی در حالی که نرخ ارز در بازار آزاد بیش از 3هزار و 200 تومان است به معنای آن است که تعرفه موثر گمرکی به حدود 3/3 درصد کاهش یافته است که کمترین نرخ تعرفه در سیاره زمین است.

متوسط تعرفه موثر در کشورهای عضو سازمان جهانی تجارت 6/3 (سه و شش دهم) درصد است. اما در صورتی که تعرفه گمرکی با دلار 3هزار و 200 تومان محاسبه شود درآمد گمرکی از 6هزار میلیارد تومان به 24هزار میلیارد تومان افزایش می یابد که اساسا چنین هزینه ای به وسیله وارد کنندگان قابل پرداخت نخواهد بود.

اساسا چنین پولی در اقتصاد ملی برای تخصیص به این امر وجود ندارد.

اعمال نرخ دلار 3 هزار و 200 تومان بر تسویه حساب تسهیلات ارزی قابل اعمال نیست. براساس خلاصه دفتر کل شبکه بانکی منعکس در سایت وزارت اقتصاد و دارایی، مانده بدهی ارزی تنها بخش دولتی 11 میلیارد دلار است که تسویه آن با دلار 3هزار و 200 تومان مستلزم 22 هزار میلیارد تومان منابع مازاد است که اساسا این بودجه 75 هزار میلیارد تومانی دولت در سال جاری انطباق ندارد.

* سقوط صوری قیمت ارز توسط دلالان برای خرید دلار

فارس: شما از دلار با 3 هزار تومان سخن می گویید، این روزها کمی نرخ دلار دچار کاهش شده است، علت چیست؟

ادیب: ممکن است سقوط قیمت ارز در روزهای اخیر، طراحی دلالان بازار ارز برای کاهش قیمت ارز و خرید آن و سپس در مرحله بعد فروش مجدد آن به اقتصاد است. در بهار سال جاری یکبار این اتفاق افتد و سقوط قیمت دلار به حدود یکهزار و 600 تومان در بهار سالجاری به خرید گسترده دلالان از بازار انجامید.

در واقع سقوط بازار ارز باعث شد تا آماتورها وحشت زده با فروش ارز خود از بازار خارج شوند و حرفه ای ها اقدام به خرید کنند. احتمالا در وضعیت موجود حرفه ای ها با فروش موجودی ارز خود با نرخهای بالای 3 هزار و 500 تومان از بازار خارج شده اند و منتظرند تا با سقوط نرخ ارز مجددا آن را خریداری کنند.

* تحریمها بیش از 4 ماه دوام ندارند

فارس: به جز بازی دلالان در بازار ارز، پیش بینی شما از نرخ ارز با توجه به وضعیت تحریمها و نیز انتخابات آمریکا چیست؟

ادیب: آنچه در ارتباط با نرخ ارز رخ داد، افزایش نرخ ارز به سبب افزایش فشار خارجی در خصوص صادرات نفت بود. در این میان یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه از سال 57 تاکنون هرگز تحریم به صورت جدی بیش از 4 ماه در اقتصاد ایران اعمال نشده است.

تحریمهای جدید بر اقتصاد ایران، تقریبا از اوایل مرداد اعمال شد که براساس قواعد قبلی در حدود آبان بی سر و صدا لغو شود. با سرو صدای بسیار صادرات بنزین به ایران تحریم شد و بی سروصدا پس از 4 ماه مجدداً از سر گرفته شد،

این احتمال وجود دارد که پس از انتخابات آمریکا در 16 آبان، سطح فشار خارجی به شدت کاهش یابد.

احتمالا یکی از دلایل افزایش سطح فشار به اقتصاد ایران به انتخابات درون آمریکا مربوط می شود. دو حزب در مسابقه برای اتخاذ سیاستهای فشار به ایران، درگیر مسابقه ای روبه رشد شده اند.

دموکراتها می خواهند نشان دهند حربه تحریم اقتصادی موثرتر از حربه جمهوری خواهان است و پس از پایان انتخابات آمریکا خودبه خود سطح و منطقه بازی عوض شده و سطح فشار به اقتصاد ایران به شدت کاهش می یابد.

در چنین حالتی با افزایش صادرات نفت به سادگی امکان سقوط دلار به حدود یکهزار و 500 تومان ممکن و قابل ارزیابی خواهد بود. در صورتی که صادرات نفت به حدود 2میلیون بشکه افزایش یابد، سقوط قیمت دلار به حدود یکهزار و 500 تومان اولین گزینه روی میز است و کسانی که به نوسان گیری از نرخ ارز پرداخته اند بزرگترین قربانیان فرآیند جدید خواهند بود.

فارس: اگر این سناریو محقق نشود چه می شود؟

ادیب: اما اگر این سناریو تحقق نیابد و کاهش نرخ ارز به سبب عملیات سوداگرایانه موقتی بوده و سطح فشار به اقتصاد ایران نیز کاهش نیابد این سطح از فشار می طلبد، تا نرخ دلار به بالای 4هزار تومان افزایش یابد.

در صورت عبور ارز از 5هزارتومان اقتصاد وارد نقطه ای شده است که از آستانه تحمل اقتصاد ایران عبور می کند و در چنین نقطه ای بانک مرکزی دخالت خواهد کرد.

مردم ایران نسبت به تلنگرهای بانک مرکزی برای مدیریت بازار ارز تجارب حداقلی دارند. از این تجربه تاکنون در ایران استفاده نشده است.

در 80کشور مورد بررسی در 73 کشور زمانی که نرخ ارز از تحمل اقتصاد ملی عبور کرده است، ضعیف ترین بانکهای مرکزی جهان نیز به سادگی اعمال مدیریت کرده و نرخ ارز را به نقطه تعادلی آن باز خواهند گرداند در این نقطه اقتدار بانک مرکزی، کسانی که با تجارب مشابه در جهان سوم آشنا هستند، مسأله ای بدیهی است.

* عامل التهاب ارزی رشد 850 درصدی نقدینگی در 10 سال

فارس: راهکار بانک مرکزی برای برگرداندن نرخ ارز به نقطه ای که اقتصاد ملی توانایی جذب و هضم آن را داشته باشد، چیست؟

ادیب: در چنین نقطه ای بانکهای مرکزی نقدینگی مازاد را حذف می کنند و این مکانیزم بسیار ساده ای دارد. در وضعیت موجود نقدینگی کشور با صادرات 2 میلیون و 300 هزار بشکه در روز انطباق دارد و با کاهش صادرات نفت، قسمت عمده نقدینگی مازاد است. افزایش نرخ ارز چیز چندانی را حل نکرده است.

تبدیل سپرده های ریالی به ارز نیز گره گشا نبوده است چراکه تبدیل سپرده ریالی به ارز باعث حذف سپرده ریالی نمی شود بلکه سپرده ریالی با تبدیل به ارز به فرد دیگری منتقل می شود و مجدداً مالک جدید سپرده ریالی نیز انگیزه فروش مجدد سپرده ریالی و تبدیل آن به ارز را دارد.

واقعیت این است که رشد 850 درصدی نقدینگی طی 10سال گذشته عامل اصلی التهاب ارزی بوده است و افزایش نرخ ارز نیز کمکی به کاهش آن نمی کند.

فارس: بانکهای مرکزی دنیا در چنین شرایطی برای مدیریت بازار ارز چه می کنند؟

ادیب: کفایت می کند بانک مرکزی از تزریق منابع به اقتصاد از محل رشد پایه پولی خودداری کند. در چنین حالتی در اوج التهاب ارزی یکسری از بانکها دچار کمبود شدید منابع نسبت به مصارف می شوند که در شرایط عادی به وسیله بانک مرکزی با خطوط اعتباری پوشش داده می شود. در چنین مواردی بانک مرکزی از طریق خطوط اعتباری از این بانکها حمایت نمی کند.

در نتیجه به سادگی این بانکها ورشکست می شوند و ورشکستگی یکی به دیگری منجر می شود و به این طریق به هر میزان که نقدینگی مازاد وجود داشته باشد، نقدینگی مازاد با سیکل ایجاد شده از اقتصاد کلان حذف می شود البته بانکهای مرکزی فقط زمانی از این حربه استفاده می کنند که نرخ ارز از آستانه تحمل اقتصاد عبور کند.

ترکیه در سال 2001، روسیه در سال 1998، اندونزی در سال 1999، برزیل و آرژانتین در سال 1986، اسلوواکی در سال 1995، ترکمنستان در سال 1997 از این حربه استفاده کردند.

* نمایش اقتدار بانک مرکزی به زودی

فارس: پیش بینی شما از عملکرد بانک مرکزی ایران در شرایط که دلار به بالای 4هزار تومان برسد چیست؟ با دخالت بانک مرکزی این نرخ به چه میزان خواهد رسید؟

ادیب: در صورتی که سطح فشار خارجی به اقتصاد ایران کاهش نیابد برای مدت کوتاهی دلار به بالای 4هزار تومان افزایش یافته و سپس با مدیریت بانک مرکزی به حدود یکهزار و 500 تومان سقوط می کند. در چنین حالتی نرخ ارز با یارانه انرژی، پروژه های عمرانی، تسویه حساب بانکی، تعرفه گمرکی و... انطباق خواهد یافت.

در صورتی که نرخ ارز از 4هزار تومان عبور کند این نرخ به سود هیچ کس نیست عمری حدود 45 روزه خواهد داشت و پس از آن سقوط شگفت انگیز در پیش است و همه کسانی که در 2سال گذشته از ارز نوسانگیری کرده اند، قربانی آن خواهند شد.

نگاه آسیب شناسانه به فعالان اقتصادی ایران نشان می دهد فعالان اقتصادی ایران نسبت به مکانیزمهای بانک مرکزی در مدیریت بازار ارز و قدرت شگفت انگیز در مهار بازار با یک تلنگر مظاهر عمیقی از کم توجهی نشان می دهند. بانکهای مرکزی بسیار مقتدرند و این اقتدار را در نقاط بحرانی نشان داده اند، نظر به اینکه اقتدار بانک مرکزی در مدیریت بازار ارز در اوج بحران تاکنون به نمایش گذاشته نشده است، حافظه تاریخی بازار در ایران از آن بی اطلاع است.

در صورت تقویت معاملات سوداگرانه ارز و تشدید فشار جهانی به زودی بازار در ایران نمایش اقتدار بانک مرکزی را تجربه خواهد کرد. صلابت و اقتدار بانک مرکزی ایران در مدیریت بازار ارز به صورت شفاف، علنی و بارز به زودی ظهور بیرونی خواهد یافت و همه کسانی که با نوسان گیری از نرخ ارز این صلابت را ندیده گرفته اند، زیان آن را خواهند داد.

آذربایجانلی بازدید : 479 یکشنبه 07 آبان 1391 نظرات (0)

پرونده:Panomara of Tabriz.jpg

ژان یونیر(فرانسوی)

چرا اروپائیان تبریز را برای سکونت انتخاب کرده بودند ؟

تبریز در آن موقع مرکز ستاد عباس میرزا بود و کرسی آذربایجان بشمار میاید و از حیث وسعت و کثرت جمعیت اولین شهر ایران محسوب میشد و سفرای دول اروپائی در تبریز بسر میبردند در صورتی که تهران پایتخت کشور بود .

علت این که سفرای دول اروپائی در تبریز بسر می بردند نه در تهران از این رار بود :

اولا تبریز نسبت به تهران یک شهر متجدد بشمار میامد و مردم تبریز از ارامنه قدیم با اروپائیان محشور بودند و با آنها داد و ستد میکردند و وقتی اروپائیان از معابر می گذشتند کسی روی خود را برنمیگردانید تا با کنجکاوی آنها را از نظر بگذراند و وقتی یک اروپائی به یک دکان نزدیک میشد و میخواست چیزی خریداری کند دکاندار، حیرت نمیکرد و دچار تردید نمیشد که آیا چیزی به او بفروشد یا نه، در صورتی که آن موقع در تهران، پایتخت کشور، دکاندار دچار حیرت و تردید میشد و شاید برای این که بین سوداگران وجهه خود را از دست ندهد، از فروختن کالا به آن اروپائی خودداری میکرد .

مردم تبریز از مدتی قبل از دوران صفویه عادت کرده بودند که اروپائیان را ببینند و با آنها معاشرت و معامله کنند و (دوکا)ی کشور (ونیز) و (لیور) کشور فرانسه، و (روبل) کشور روسیه در بازار تبریز مثل پول ایران، رایج بود و هنگامی که تبریزیها با اروپائیان معاشرت و معامله میکردند تهران، حتی بین خود ایرنیان شهرت نداشت و قریه ای بود نزدیک خرابه شهر قدیمی(ری) که بعضی از جغرافیا نویسان اسلامی، اسمی از آن در کتاب خود برده بودند .

در زمان فتعلی شاه تهران یک قصبه بود و از عماراتی که کریمخان زند در آن بوجود آورد گذشته، عمارتی دیگر در آن دیده نمی شد که متناسب با یک شهر باشد .

دکتر (بارنز) انگلیسی که در سال 1833 میلادی و پنج سال بعد از انعقاد عهدنامه ترکمان چای در ایران سیاحت کرد نوشته که جمعیت شهر تهران، بیست و پنج هزار نفر است 1 ولی تبریز در آن موقع بنا بر نوشته همان جهانگرد انگلیسی چهارصد هزار نفر جمعیت داشته است و اروپائیان در تبریز، تقریبا خود را در یک شهر اروپائی میدیدند و احساس ناراحتی نمیکردند و بهمین جهت ترجیح میدادند که در تبریز سکونت کنند .

علت سوم که سبب شده بود اروپائیان تبریز را برای سکونت انتخاب نمایند این بود که از آنجا زودتر با کشورهای خود تماس حاصل میکردند .

آنها میتوانستند از تبریز پیک های خود را به بندر طرابوزان بفرستند تا از آنجا با کشتی به اروپا بروند .

اما از تهران فرستارن پیک به طرابوزان دشوارتر بود یعنی مسافرت یک پیک از تهران تا طرابوزان بیشتر طول میکشید و سفرای دول خارجی در ایران علاقه داشتند که با کشورهای خود، رابطه سریع داشته باشند(البته نسبت به سرعت وسایل نقلیه آن زمان) .

سفیری که در تبریز بود میتوانست پیک خود را در نیمی از مدت که برای فرستادن یک پیک از تهران ضرورت داشت به طرابوزان بفرستد و صرفه جوئی در وقت هنگام کارهای فوری ضروری بود .

علت چهارم که سبب میشد اروپائیان، بجای تهران در تبریز بسر ببرند این بود که تبریز از حیث آب و هوا به اروپا شباهت داشت بدون اینکه رطوبت کشورهای ساحلی اروپا را داشته باشد .

دکتر بارنز انگلیسی مینویسد که هوای تبریز بقدری خوب است که هیچ اروپائی در آنجا بیمار نمیشود .

مگر این که بعمد خود را بیمار نماید یعنی بر اثر افراط در غذا خوردن و نوشیدن مشروبات الکلی خود را بیمار کند اما بقول او از هوای تابستان تهران، خیلی اروپائان را ناراحت میکند و آنها را بیمار مینماید .

بطور کلی تمام جهانگردانی که در ایران مسافرت کرده اند از هوای تابستان تهران که ابرآلود هم میشود اظهار عدم رضایت کرده اند و نوشته اند که در فصل تابستان کسی در تهران نمی ماند و همه مردم به مناطق ییلاقی میروند تا اینکه از گرمای تهران و آسمان ابرآلود آن آسوده باشند .

وقتی مردم بومی تهران نمی توانستند در فصل تابستان در آن شهر زندگی کنند، بطریق اولی اروپائیان که در کشورهای سردسیر زندگی میکردند از گرمای تابستان تهران بیشتر ناراحت بودند .

علت پنجم سکونت اروپائیان در تبریز مرکزیت بازرگانی آن بود .

مرکزیت بازرگانی تبریز سابقه ای طولانی دارد و تاریخ حاکی از این است که تبریز حتی در قرون اولیه میلادی دارای مرکزیت بازرگانی بوده است و در آن موقع آن شهر را (توروز) میخوانده اند .

بازرگانان صادر کننده و وارد کننده سکونت در تبریز را بسکونت در تهران ترجیح میدادند چون وسائل کار آنها در تبریز خیلی بیش از تهران موجود بود .

تبریز علاوه بر داشتن تجارتخانه های بزرگ، صرافی های بزرگ داشت که کار بانک های امروزی را میکردند و هنگامی که بازرگانان احتیاج به وام داشتند به آنها وام می دادند در صورتی که آن زمان از آن گونه صرافی های معتبر در تهران نبود .

نه فقط بازرگانان اروپائی سکونت در تبریز را بر سکونت در تهران ترجیح می دادند بلکه بازرگانان داخلی هم بهتر میدانستند که در تبریز سکونت نمایند تا از تسهیلات بازرگانی آنجا استفاده کنند .

آخرین و ششمین علت که شاید در سکونت اروپائیان در تبریز بدون مداخله نبوده این است که سفرا و بازرگانان اروپائی، تقریبا تمام مواد خواربار را که در اروپا بدست میاورند، غیر از ماهی ها و پرندگان اختصاصی اروپا در تبریز خریداری میکردند در صورتی که همان موقع تهران فاقد بعضی از مواد خواربار بود که اروپائیان به خوردن آن عادت داشتند و انواع مواد خواربار در تبریز ببهای ارزان فروخته میشد و از نوشته جهانگردان اروپائی که در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی در ایران مسافرت کرده اند معلوم می شود که تهران نسبت به تبریز یک شهر گران قیمت محسوب میشده است و خواربار در تبریز، ارزان تر از تهران بود و هم از نوع بهتر .

با این توضیحات دیگر حیرت نمی کنیم چرا پسکویچ نقشه اشغال تبریز را کشید .

چون اهمیت تبریز در آن دوره بیش از تهران پایتخت کشور بود و هرگاه پسکویچ تبریز را اشغال می کرد لطمه ای بزرگ به فتعلیشاه می زد .

شگفت آن که ایرانیان تصور نمیکردند که قشون تزاری قصد اشغال تبریز را داشته باشد و آن مانور جنگی را مافوق قدرت قشون تزاری می دانستند و با این که دیدند که ایخ سوف از رود ارس گذشت گمان داشتند که قشون تزاری از رود ارس عبور نخواهد کرد و خود را دچار خطری بزرگ نخواهد نمود .

چون بگمان ایرانیان اگر قشون تزاری از رود ارس بگذرد و قصد تبریز را بکند تمام مردم آذربایجان بمیدان جنگ خواهند رفت .

فتعلیشاه بعد از دو دسته از داوطلبان جهاد که بسوی آذربایجان به راه افتادند بایستی تجربه به دست آورده باشد و بداند که از افرادی عادی که دارای تربیت نظامی و جنگی نبوده اند و یک کادر افسری آنها را اداره نمیکند در جنگ کاری ساخته نیست و از آن گونه افراد در جنگ های قدیم که فقط اسلحه سرد به کار میرفت نتیجه ای مثبت در جنگ گرفته نمیشد تا چه رسد بدوران اسلح آتشین .

معهذا این فکر وجود داشت که هرگاه قشون تزاری قصد داشته باشد تبریز را اشغال نماید در آذربایجان مردی که به جنگ آن قشون نرود وجود نخواهد داشت .

پسکویچ بعد از این که آبله، در قشون آریستوف از بین رفت اجرای نقشه سابق خود را به آریستوف واگذاشت و او را مأمور کرد که در درجه اول تبریز و درجه دوم تمام آذربایجان را اشغال کند و بعد از اشغال آذربایجان اگر توانائی دارد ولایات واقع در شمال ایران را که در ساحل دریای خزر است اشغال نماید .

پسکویچ به آریستوف گفت که در تمام کارهای جنگی که در آذربایجان میکند باید خط سیر قشون خود و میدان جنگ را طوری انتخاب نماید که دچار عشایر آذربایجان نشود .

پسکویچ به آریستوف گفت که تمام عشایر آذربایجان مقیم حاشیه غربی آن منطقه هستند و در خط سیر او از نخجوان به تبریز، عشایر وجود ندارد و بعد از اشغال تبریز اگر احساس کند که اشغال شهرهای مغرب آذربایجان سبب میشود که عشایر وارد جنگ شوند از اشغال آن شهرها خودداری نماید اما اگر خطر ورود عشایر به جنگ وجود نداشته باشد اشغال شهرهای مغرب آذربایجان ضروری است .

اشغال کامل آذربایجان باید طوری صورت بگیرد که خطوط ارتباط آذربایجان با عراق عجم (ولایات مرکزی ایران) در دست او باشد تا این که فرماندهی جنگی ایران نتواند از عراق عجم، نیرو وارد آذربایجان نماید .

در موقع اجرای نقشه اشغال تبریز و آنگاه سایر شهرهای آذربایجان باید توجه بشود که آسیبی به مال و جان مردم محلی وارد نیاید تا این که خشم آنها برانگیخته نشود و مبادرت به شورش علیه نیروی تزاری نکنند .

آریستوف باید در نظر داشته باشد که مردم آذربایجان نسبت به نوامیس خیلی تعصب دارند و افسران و سربازان باید طوری رفتار کنند که احساسات مردم محلی جریحه دار نشود و آنها را وادار به شورش علیه نیروی تزاری ننماید.

یک قسمت از شهرهای آذربایجان دارای اهمیت استراتزیکی نیست و اگر آن شهرها مقابل نیروی تزاری مقاومت کردند آریستوف وقت خود را برای محاصره آن شهرها و گشودن آنها تلف ننماید .

تبریز، قبل از دوره اول جنگ تزار با فتعلی شاه دارای حصار و برج نبود.

بعد از این که جنگ شروع شد، عده ای از خود تبریزی ها به عباس میرزا پیشنهاد کردند که اطراف شهر حصار بسازند که اگر روزی تبریز مورد حمله قرار گرفت بتوان از آن دفاع کرد .

عباس میرزا پیشنهاد وجوه مردم شهر را پذیرفت و اطراف شهر یک حصار ساخت .

اما تبریز فاقد خندق بود و آن عده از وجوه شهر که خود را در مسائل جنگی بصیر میدانستند به عباس میرزا فرمانفرمای کل آذربایجان میگفتند که حصار بدون خندق، یک وسیله دفاعی ضعیف است و باید یک خندق نیز اطراف شهر حفر شود تا این که وسیله دفاع تبریز تکمیل گردد .

عباس میرزا در سال 1235 هجری قمری دستور حفر خندق را صادر کرد و شروع به حفاری و خاکبرداری کردند .

اما کار حفر خندق بطور مرتب پیش نمیرفت و علتش هم نبودن اعتبار کافی بود .

عاقبت بعد از هشت سال در سال 1241 هجری قمری کار حفر حندق تبریز بپایان رسید و شهر دارای خندق هم شد .

بنابراین در تاریخی که ژنرال پسکویچ قصد داشت که بدست ژنرال آریستوف شهر تبریز را اشغال کند آن شهر علاوه بر حصار ، خندق هم داشت .

حاکم تبریز در آن موقع مردی بود به اسم اللهیارخان قاجار دولو ملقب به آصف الدوله .

عباس میرزا فرمانفرمای کل آذربایجان میل نداشت که آصف الدوله حاکم تبریز شود . اما پدرش فتعلیشاه به او گفت که وی باید حاکم تبریز شود و باس میرزا دستور پدرش را پذیرفت .

و براثر بی لیاقتی حاکم تبریز و خیانت چند نفر از سکنه شهر در سال 1243 مطابق با 1827 / میلادی اول (آریستوف) تبریز را اشغال کرد و بعد از آن (پسکویچ) وارد تبریز گردید و آنگاه عهدنامه ترکمان چای در قریه ترکمان چای در شب پنج شنبه پنجم ماه شعبان 1243 هجری قمری بامضای نایب السلطنه عباس میرزا و میرزا ابوالحسن خان شیرازی وزیر امور خارجه رسید و بر اثر این پیمان دو ولایت ایروان و نخجوان که هنوز جزو خاک ایران بود منضم بروسیه گردید .

یادداشت

1 _ شهر تهران فقط از آغاز قرن اخیر _ سال 1300 شمسی ببعد _ وسعت بهم رسانید و مترجم بخاطر دارد که در دوره طفولیت او تهران بیش از یکصد و پنجاه هزار نفر جمعیت نداشت و در آن موقع سازمان آمار نبود تا این که جمعیت پایتخت را تعیین کند و میزان جمعیت را مثل میزان جمعیت سایر شهرهای ایران از روی میزان طبخ نان ، تخمین میزدند . (مترجم)

برگرفته از کتاب دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری

چاپ هشتم سال 1376ص.681

نوشته: ژان یونیر

ترجمه:ذبیح الله منصوری

آذربایجانلی بازدید : 312 جمعه 05 آبان 1391 نظرات (0)

کشف یک محوطه تاریخی در خیابانی مدنی اورمیه+تصاویر

آیا بقایای اجساد کشف شده در محل مدرسه 15 خرداد وجود گور دسته جمعی مربوط به فتنه جیلولوق را ثابت می کند؟

کشف یک محوطه تاریخی در محل گودبرداری مدرسه در حال ساخت 15 خرداد اورمیه(مهر سابق) کارشناسان میراث فرهنگی استان را به شگفتی واداشت.

به گزارش آینانیوز، دبیرستان دخترانه 15 خرداد که با قدمتی 75 ساله تخریب و در حال نوسازی بود، بر روی محل گورستانی تاریخی به نام «قاراصاندوق» از گورستان های قدیمی شهر اورمیه قرار داشت که تجدید بنای این مدرسه در این محل علاوه بر کشف این گورستان بقایای اجسادی را نیز نمایان ساخت که نحوه دفن آنها حقایق بسیاری را از یک رویداد تلخ تاریخی پیش روی باستان شناسان و کارشناسان میراث فرهنگی استان گشود.

در این محوطه استخوانهای مردگانی یافت شد که به نظر می آمد به صورتی دسته جمعی احتمالا در یک رویداد تلخ تاریخی کشته شده اند.

هنوز هیچ چیز به درستی اثبات نشده، اما فرضیاتی مطرح است مبنی بر اینکه این اجساد در اثر فتنه تاریخی «جیلولوق» که نزدیک به یک قرن پیش در اورمیه و چند شهر دیگر استان آذربایجان غربی به وقوع پیوست، کشته و دفن شده باشند.

یک سنگ لحد و طرز قرار گیری این گودی به سمت قبله که دلیل اثبات وجود گورستان تاریخی قاراصاندوق است

یکی از باستان شناسان اداره کل میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی با بررسی ضمنی برخی شواهد به دست آمده احتمال داد در محوطه ای که این اجساد کشف شده اند احتمالا یک آتش سوزی بزرگ نیز رخ داده باشد. رضا حیدری شاهد این ادعایش را وجود بقایای خاکستر بر سطح زیرین اجساد کشف شده و سوختن برخی استخوانهای موجود دانست.

حیدری خاکسترهای حاصل از یک آتش سوزی بزرگ را نشان می دهد

همچنین وجود قطعات ظروف سفالی که بقایای سوختگی تا مغز این ظروف نفوذ کرده بودند،خبر از یک آتش سوزی عظیم می داد که به نظر می رسد عمدی بوده و خبر از وقوع یک جنایت بزرگ علیه بشریت در آغاز قرن بیستم میلادی می دهد.

عمق گودبرداری شده محل حدود 4 متر است و بقایای اجساد از عمق یک متری شروع و تا سه متر زیر زمین نیز وجود دارند که این مهم نیز حاکی از حفر چاله ای عمیق برای دفن دسته جمعی اجساد قربانیان این واقعه تلخ تاریخی است.

طرز قرار گرفتن این جسد وجود گور دسته جمعی را تقویت می کند

در فاصله یک متری از کف محل گودبرداری شده نیز بقایای خاکسترها موجود بوده و به وضوح قابل مشاهده است.

همچنین با وجودیکه قطعات دیگری از ظروف سفالی و حتی لعابدار کشف شده در این محل نشان از وجود یک محوطه تاریخی بزرگ دارد و نیازمند بررسی و انجام پژوهش های باستان شناسی است، به علت عدم ثبت این محوطه در فهرست آثار ملی، عملیات عمرانی تا لحظه تنظیم این گزارش همچنان ادامه داشته و ماشین آلات حفاری همچنان زیر نظر پیمانکار طرح به گودبرداری خود ادامه می دهند.

برابر آخرین اخبار دریافتی، با هماهنگی مهندس فری معاون میراث فرهنگی استان اکیپ یگان حفاظت این سازمان به محل اعزام شد تا ضمن بررسی وضعیت محل،از تخریب آثار به دست آمده جلوگیری کنند.

گفتنی است در ضلع شرقی این محوطه به هنگام حفر گودی توسط بیل مکانیکی، بقایای آثار سفالینه و ظروف لعابدار دارای نقش و نگار زیبای دوره اسلامی به دست آمد. همچنین در این محل تونلی نیز دیده شد که نشان از وجود یک قنات تاریخی در این محل دارد.

تونلی که نشان از وجود یک قنات تاریخی دارد

لازم به ذکر است قبرهایی نیز در قسمت سطحی این محوطه مشاهده شدند که متعلق به گورستان تاریخی «قاراصاندوق» اورمیه هستند اما اجساد این قبور تفاوت عمده ای با دیگر اجساد موجود در عمق پایین تر که به صورت غیرمتعارف و بعضا سوخته دفن شده اند دارد.

یک گور متعارف که سنگ لحد و آجرچینی دیواره های آن به خوبی نمایان است

سمت راست این تصویر می توانید یک گور دیگر را ببینید که لحظاتی بعد با این ماشین مکانیکی تخریب می شود. طی چند روز گذشته چنین آثاری با این گودبرداری تخریب و بار کامیونها شده و رفته اند

اینهم یک لوله سفالی لعابدار که به نظر می رسد وسیله انتقال آب در گذشته بوده است

هنوز هیچ مرجعی رسمی اطلاعات دقیقی از این محوطه منتشر نکرده اما در صورت اثبات فرضیات این گزارش، احتمالا حقایق تلخی از یک رویداد تاریخی علیه بشریت به دست خواهد آمد.

منبع : آینا نیوز
آذربایجانلی بازدید : 328 جمعه 05 آبان 1391 نظرات (0)
کشف یک محوطه تاریخی(گور دسته جمعی فاجعه جیلولوق) در خیابانی مدنی اورمیه+تصاویر
 
کشف یک محوطه تاریخی در محل گودبرداری مدرسه در حال ساخت 15 خرداد اورمیه(مهر سابق) کارشناسان میراث فرهنگی استان را به شگفتی واداشت.آیا بقایای اجساد کشف شده در محل مدرسه 15 خرداد وجود گور دسته جمعی مربوط به فتنه جیلولوق را ثابت می کند؟
به گزارش آینانیوز، دبیرستان دخترانه 15 خرداد که با قدمتی 75 ساله تخریب و در حال نوسازی بود، بر روی محل گورستانی تاریخی به نام «قاراصاندوق» از گورستان های قدیمی شهر اورمیه قرار داشت که تجدید بنای این مدرسه در این محل علاوه بر کشف این گورستان بقایای اجسادی را نیز نمایان ساخت که نحوه دفن آنها حقایق بسیاری را از یک رویداد تلخ تاریخی پیش روی باستان شناسان و کارشناسان میراث فرهنگی استان گشود.
در این محوطه استخوانهای مردگانی یافت شد که به نظر می آمد به صورتی دسته جمعی احتمالا در یک رویداد تلخ تاریخی کشته شده اند.
هنوز هیچ چیز به درستی اثبات نشده، اما فرضیاتی مطرح است مبنی بر اینکه این اجساد در اثر فتنه تاریخی «جیلولوق» که نزدیک به یک قرن پیش در اورمیه و چند شهر دیگر استان آذربایجان غربی به وقوع پیوست، کشته و دفن شده باشند.
یکی از باستان شناسان اداره کل میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی با بررسی ضمنی برخی شواهد به دست آمده احتمال داد در محوطه ای که این اجساد کشف شده اند احتمالا یک آتش سوزی بزرگ نیز رخ داده باشد. رضا حیدری شاهد این ادعایش را وجود بقایای خاکستر بر سطح زیرین اجساد کشف شده و سوختن برخی استخوانهای موجود دانست.
همچنین وجود قطعات ظروف سفالی که بقایای سوختگی تا مغز این ظروف نفوذ کرده بودند،خبر از یک آتش سوزی عظیم می داد که به نظر می رسد عمدی بوده و خبر از وقوع یک جنایت بزرگ علیه بشریت در آغاز قرن بیستم میلادی می دهد.
عمق گودبرداری شده محل حدود 4 متر است و بقایای اجساد از عمق یک متری شروع و تا سه متر زیر زمین نیز وجود دارند که این مهم نیز حاکی از حفر چاله ای عمیق برای دفن دسته جمعی اجساد قربانیان این واقعه تلخ تاریخی است.
در فاصله یک متری از کف محل گودبرداری شده نیز بقایای خاکسترها موجود بوده و به وضوح قابل مشاهده است.
همچنین با وجودیکه قطعات دیگری از ظروف سفالی و حتی لعابدار کشف شده در این محل نشان از وجود یک محوطه تاریخی بزرگ دارد و نیازمند بررسی و انجام پژوهش های باستان شناسی است، به علت عدم ثبت این محوطه در فهرست آثار ملی، عملیات عمرانی تا لحظه تنظیم این گزارش همچنان ادامه داشته و ماشین آلات حفاری همچنان زیر نظر پیمانکار طرح به گودرداری خود ادامه می دهند.
برابر آخرین اخبار دریافتی، با هماهنگی مهندس فری معاون میراق فرهنگی استان اکیپ یگان حفاظت این سازمان به محل اعزام شد تا ضمن بررسی وضعیت محل،از تخریب آثار به دست آمده جلوگیری کنند.
گفتنی است در ضلع شرقی این محوطه به هنگام حفر گودی توسط بیل مکانیکی، بقایای آثار سفالینه و ظروف لعابدار دارای نقش و نگار زیبای دوره اسلامی به دست آمد. همچنین در این محل تونلی نیز دیده شد که نشان از وجود یک قنات تاریخی در این محل دارد.
لازم به ذکر است قبرهایی نیز در قسمت سطحی این محوطه مشاهده شدند که متعلق به گورستان تاریخی «قاراصاندوق» اورمیه هستند اما اجساد این قبور تفاوت عمده ای با دیگر اجساد موجود در عمق پایین تر که به صورت غیرمتعارف و بعضا سوخته دفن شده اند دارد.
هنوز هیچ مرجعی رسمی اطلاعات دقیقی از این محوطه منتشر نکرده اما در صورت اثبات فرضیات این گزارش، احتمالا حقایق تلخی از یک رویداد تاریخی علیه بشریت به دست خواهد آمد.

قره صاندیق سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

قره صاندیق، سند زنده نسل کشی مسلمانان آذربایجان

منبع : وبلاگ آیین شایین و گوناز




آذربایجانلی بازدید : 387 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

قیمت دلار در سی سال اخیر

قیمت دلار همواره یکی از موضوعات مورد بحث در جامعه از بعد از انقلاب سال 1357 تاکنون بوده است. این موضوع در سال های اخیر شکل جدی تری در جامعه داشته گرفته و به یکی از دغدغه های اصلی ایرانیان تبدیل شده است. این مطلب قیمت دلار را در چهار دوره تاریخی بعد از انقلاب یعنی دوران ریاست جمهوری خامنه ای و نخست وزیری میرحسین موسوی ، دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ، دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بررسی می کند.

1. دوران جنگ ( ریاست جمهوری خامنه ای و نخست وزیری میرحسین موسوی):
دلار 27 تومانی سال 60 در پایان سال 67 با افزایش 3 برابری به 96 تومان رسید که البته با توجه به شرایط جنگی کشور در آن دوران چندان عجیب به نظر نمی رسید. بالاترین نرخ دلار در این دوره در سال 1366 با قیمت 99 تومان در بازار آزاد رقم خورد.


2. دوران سازندگی ( ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ):
در دورانی که جنگ تمام شده بود و به دوران سازندگی معروف شد هم دلار در پایان هشت سال بیش از سه برابر گران شد و در آستانه 500 تومان قرار گرفت. بیشترین نرخ دلار در سال 1376 و برابر 478 تومان بود.


3. دوران اصلاحات ( ریاست جمهوری محمد خاتمی ):
شاید موفق ترین رییس جمهور در زمینه کنترل دلار محمد خاتمی بود که در زمان قدرتش دلار کمی بیشتر از یک و نیم برابر شد. در ضمن خاتمی تنها رییس جمهوری بود که توانست در دلار 863 تومانی سال 1378 را در سه سال بعد کاهش دهد. به عبارتی دیگر تنها سیر نزولی دلار در تاریخ بعد از انقلاب در بین سال های 78 تا 81 اتفاق افتاد.
 

4. دوران انرژی هسته ای ( ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ) :
سیاه ترین دوران تاریخ اقتصاد ایران در نیمه دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد اتفاق افتاد جایی که دلار با جهشی 4 برابری به 4000 تومان رسید که با توجه به اینکه حدود 8 ماه از ریاست جمهوری احمدی نژاد باقی است باید دید این رقم در نهایت آیا باز هم افزایش خواهد یافت یا که خیر.
 

در پایان نمودار قیمت دلار در ایران در 30 سال اخیر بدین شرح است که قضاوت در مورد این مسائله را به خوانندگان می سپاریم.

منبع : میراث شب
آذربایجانلی بازدید : 286 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)
وضعیت کارمندی با درآمد یک میلیون تومان درماه و مقایسه با حداقل حقوق در سایر کشورها

 

حقوق ماهی یک میلیون تومان درآمد نسبتا خوبی در بین کارمندان است و اکثر افراد درآمدی پایین تر از این میزان دارند. در نمودار زیر می توانید نحوه کاهش ارزش درآمد این کارمند از اواخر سال 89 تا کنون و نیز پیش بینی یک سال آینده را ببینید. در این نمودار فرض شده که ادامه روند نزولی ارزش ریال در برابر دلار مشابه با اواخر سال 89 تا اواسط سال 90 باشد و افت ناگهانی ارزش ریال مشابه با ماههای اخیر رخ ندهد. (قیمت دلار حال حاضر در این نمودار 3600 تومان در نظر گرفته شده است)

حداقل حقوق کارگر در ایران برای سال 91 برابر با 389 هزار و 754 تومان به اضافه 35 هزار تومان بن است! (منبع) اگر هر دلار حتی برابر با 3000 تومان در نظر گرفته شود این حقوق معادل 142 دلار در ماه خواهد بود! از آنجایی که با حذف یارانه ها و به کارگیری دستورالعملهای بانک جهانی ادعا شد که قیمتها در ایران باید به سمت جهانی شدن برود تا بتوان با عضویت در سازمان تجارت جهانی از مزایای آن استفاده کرد، اما در این میان هیچ توجهی به میزان درآمد افراد در سایر کشورها نشد. به عنوان مثال در سال میلادی جاری در فرانسه حداقل حقوق یک کارگر تازه کار 1262 یورو در ماه است که با در نظر گرفتن هر یورو برابر با 4600 تومان معادل 5 میلیون و 800 هزار تومان می شود!!! این در حالیست که در حال حاضر قیمت بسیاری از اقلام در ایران از جمله خوراکیهایی مانند گوشت از قیمتهای کشورهای اروپایی نیز بالاتر است. نقشه زیر حداقل حقوق را در برخی کشورهای اروپایی نشان می دهد.

از آنجایی که به دلیل مشکلات و موانع بیشمار در تولید بخصوص در اثر تحریم ها و افت ارزش ریال و کاهش درآمد دولت، بسیاری از صنایع تولیدی از کار افتاده اند و واردات جای آنها را گرفته است در آینده نزدیک شاهد مشکلات بسیار شدیدتر بسیاری از خانواده ها در تامین نیازهای روزمره خود خواهیم بود.

منبع : دلنوشته ها

آذربایجانلی بازدید : 366 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)
 زبان تو تُرکی و زبان من فارسی نیست !

زبان تو تُرکی و زبان من فارسی نیست !

یازار : حسن راشدی 18/ 7 /91

امسال که سال اول نظام دو مرحله ای « ابتدایی ، دبیرستان » بعد از نظام آموزشی سه مرحله ای : «ابتدایی ، راهنمایی ، دبیرستان »است ، در متن کتاب فارسی سال ششم ابتدایی آن شعری از غلامعلی حداد عادل به نام : « ای زبان فارسی » با تعریف و تمجید از زبان فارسی به عنوان زبان مادری گنجانده شده است که نه تنها سازگار با زبان و فرهنگ جامعه کثیرالمله و چند زبانی مردم ساکن ایران نیست بلکه یک نوع تفکر پان فارسیستی و تک زبانی را بر همه دانش آموزان سراسر کشور که شاید بیش از ۷۰% زبان مادری آنان غیر فارسی است تحمیل و القاء می کند .

این شعر نه تنها در متن کتاب درسی استانهای فارس زبان ، که در کتاب درسی همه استانهای غیر فارسی زیان نیز برای تدریس گنجانده شده و توصیه شده است تا دانش آموزان آنرا حفظ هم بکنند !

بیت اول این شعر با این متن آغاز می شود :

« ای زبان فارسی ، ای دُرّ دریای دَری ای تو میراث نیاکان ، ای زبان مادری »

و بیت سوم آن اینگونه ادامه می یابد :

« کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند جمله ، ملک توست تا بلخ و نشابور و هَری »

و در بیت پنجم و آخر چنین آمده است :

« فارسی را پاس می داریم ، زیرا گفته اند قدر زر ، زرگر شناسد قدر گوهر ، گوهری »‌

تدریس این متن در بین همه دانش آموزان کشور ، چه آنهایی که زبان مادریشان فارسی است و چه آنهایی که زبان مادریشان غیر فارسی است این معنا و مفهوم را تداعی میکند که همه شما دانش آموزان سراسر کشور باید زبان فارسی را زبان مادری خود بدانید و علاوه بر آن ، این تنها حق زبان فارسی است که باید در ایران پاس داشته شود !

در این ابیات نه تنها زبان مادری ساکنین شهر تهران که بیش از ۵۰% ساکنین آن را ترکان(۱) تشکیل می دهند و حداقل ۲۰% دیگر ساکنین آن به زبانهای کردی ، لری ، عربی ، ترکمنی ، بلوچی و غیره تکلم می کنند فارسی فرض شده ، حتی زبان مادری مردم شهر تبریز که «مادرشهر آذربایجان» است و زبان مردمش هم ترکی است و یک نفر فارس زبان بومی هم در خاک آن زندگی نمی کند فارسی نشان داده شده است !

آقای غلامعلی حداد عادل هر شعری را که دوست دارد بسراید ، ایشان حتی تبریز را هم می تواند از «جمله ملک» زبان مادری فارسی خویش بنامد ، چرا که کسی اورا نه به جرم پان فارسیست بودن و نه به جرم تشویش اذهان عمومی محاکمه نخواهد کرد ، او هر چه و هر طور می خواهد مکنونات ذهنی خویش را به زبان شعر در آورد و اسب خودرا به هر سمت و سویی که دوست دارد بتازاند ، ستایش از زبان مادری خویش بکند و کتابش را هم به چاپ برساند ، اما خود وی و یا دیگران حق ندارند این شعر را داخل کتاب ششم ابتدایی بکنند که در همه مدارس ایران و در بین همه دانش آموزان فارس زبان و غیر فارس زبان تدریس می شود .

پراکندگی ترکان در ایران

آنها نباید با تفکرات افراطی و ترسیم ایران = فارس مغز پاک فرزندان آذربایجان و فرزندان دیگر نقاط ایران را که زبان مادری آنها ترکی است با تحمیل این تفکر که زبان مادری شما فارسی است آشفته کنند !
زبان مادری چیزی نیست که با تحمیل زبان مادری دیگران در متون درسی ،بتوان نوباوگان را بیگانه بر زبان مادری خویش کرد ، نونهالان آذربایحان و فرزندان ترک دیگر نقاط ایران از بدو تولد ، عشق و محبت بی انتهای مادران دلسوز و عزم و اراده ، زحمت و غیرت پدران خودرا در تک تک کلمات ترکی به گوش جان شنیده اند و با آن انس گرفته اند .

هرگز « آب » ی که در کلاس درس از لابلای ورقهای بی روح کتاب اول ابتدایی با خشم و تهدید و حتی جریمه معلم به او آموخته می شود مزه و خنکای « سو » یی که از دستان پرمهر مادران ، و پدران زحمت کش گرفته و نوش جان کرده اند را نخواهد داد ، اما او در شرایطی زندگی می کند که چاره ای جز تحصیل به زبان فارسی برای باسواد شدن ندارد ، لذا نباید ذهن این فرزندان را با موضوعاتی که ارتباط منطقی و ملموس با محیط فرهنگی و زبانی او ندارد مغشوش کرد . طبیعی است زبان فارسی زبان مادری فارس زبانهای ایران است و ما ترکان هم همه زبانها را ،‌از جمله فارسی را هم که زبان چندین میلیون همکشوری است محترم می شماریم اما این زبان ، فقط زبان رسمی و دولتی من آذربایجانی و دیگر ترکان و همه آنهایی که زبان مادریشان غیر فارسی است می باشد . ما در کشور کثیرالمله و کثیراللسانی به نام ایران زندگی می کنیم که به همه زبانهای موجود در آن باید به دیده احترام نگریسته شود نه فقط به یک زبان ، و باید حقوق زبانی و فرهنگی همه زبانهای موجود در کشور با توجه به نسبت کثرت جمعیت آنها رعایت گردد . امروز اگر شعر انحصارگرایانه " زبان فارسی " در کتاب درسی دانش آموزان ۳۰ میلیون ترک و چندین میلیون کرد ، لر ، ترکمن ، عرب و بلوچ گنجانده می شود که آنرا به عنوان زبان مادری تلقی کرده و حفظ کنند ، نه از این بابت است که غیر فارس زبانان ایران به زبان مادری خود بی تفاوتند و به آن اهمیت نمی دهند و یا ۳۰ میلیون ترک ساکن ایران زبان مادری خودرا دوست ندارند و یا نمی خواهند به زبان ترکی خود تحصیل کنند و یا بجای یادگیری متن‌های انساندوستانه و مترقیانه کتاب « دده قورقود »‌ که هزار سال پیش و به ترکی نوشته شده می خواهند اشعار زن ستیزانه فردوسی طوسی چون :

‌ » زن و اژدها هر دو در خاک به === جهان پاک از این هر دو ناپاک به

زنان را ستایی …… را ستای === که یک …… به از صد زن پارسای

چو زن زاد دختر دهیدش به گرگ === که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ

که را در پس پرده دختر بوَد === اگر تاج دارد بد اختر بوَد (۲) »

و اشعار نژادپرستانه و ضد ترکی وی :

«‌ که ای تُرک بد گوهر دیو زاد === که چون تو سپهبد به گیتی نیاد

به صد تُرک بیچاره‌ی بدنژاد === که نام پدرشان ندارند یاد

تن ترک بدزاد بی جان کنم === زخونش دل سنگ مرجان کنم

‌ که آن تُرک بد پیشه و ریمن است === که هم بد نژاد است هم بدتن است

و ابیات ضد عرب حکیم طوس ! :

« ز شیر شتر خوردن و سوسمار === عرب را به جای رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو === تفوو بر تو ای چرخ گردو ن تفوو »‌

را در مدارس بخوانند و بر آن افتخار کنند ! بلکه از این بابت است که آنهایی که در مسئولیت تدوین برنامه های تحصیلی برای مردم ایران کثیرالمله قرار دارند هنوز از درک عمیق واقعیتهایی که در جهان امروز و حتی در کشورهای همسایه در زمینه شناخت حقوق زبانی و فرهنگی ملل و اقوام ساکن در یک کشور کثیرالمله می گذرد عاجز اند و نمیدانند همه کسانی که در ایران زندگی می کنند و به زبان ترکی ،‌ لری ، ترکمنی ، کردی ،عربی و بلوچی و غیره صحبت می کنند هم ، زبان مادری خودرا دوست دارند و حق زبانی و فرهنگی هم برای خود قائلند .‌ طبیعی است ترکانی که در ایران زندگی می کنند و اکثریت نسبی و حد اقل ۴۰ %‌ (4) و یا ۳۰ میلیون از جمعیت ۷۵ میلیونی آنرا تشکیل می دهند هر کدامشان به اندازه آقای حداد عادل و یا هر فارس زبان دیگری به زبان مادری خویش عشق می ورزند و آنرا از جان و دل دوست دارند و آرزو دارند بجای شعر « زبان فارسی » حداد عادل ، شعر : « تورکون دیلی » استاد شهریار در متون درسی آنان گنجانده شود که میگوید :

تورکون دیلی تک سئوگیلی ایستَکلی دیل اولماز اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز (3)

( زبانی به زیبایی و دوست داشتنی ترکی پیدا نمی شود ، و این زبان اصیل را اگر آغشته با زبان بیگانه کنی اصالتش را از دست می دهد )

ترکان ایران قابلیت زبان خودرا اگر بیشتر ندانند در هیچ زمینه ای کمتر از زبان فارسی نمی دانند و این حق را هم به خود می دهند که از همه امکانات کشور در زمینه تحصیل به زبان ترکی از ابتدایی تا پایان دانشگاه ، برنامه های رادیو – تلویزیون ، مطبوعات و دیگر رسانه های گروهی ، مثل همکشوریهای فارس زبان برخوردار شوند ، چرا که با توجه به کثرت جمعیت ترکان در ایران این حق زبان ترکی است که به عنوان دومین زبان رسمی کشور و موازی و دوش به دوش زبان فارسی ، در اقصی نقاط ایران علاوه بر تدریس و تحصیل در همه مقاطع تحصیلی و از ابتدایی تا پایان دانشگاه ،در زمینه های هنری سمعی و بصری نیز مثل زبان فارسی توسعه پیدا کند.

طبیعی است بقیه زبانها هم با توجه به نسبت جمعیت خود حق برخورداری از تحصیل تا مقاطع خاص در مناطق و استانهای خود و توسعه و ترقی آنرا دارند ؛ در این صورت است که می توان با اعتقاد به حق برابری و احترام متقابل ، بدور از هر گونه حس برتری طلبی و حاکم و محکوم و بدون دغدغه در کنار هم زندگی کرد و به این واقعیت رسید که نه زبان مادری ترکان می تواند فارسی باشد و نه زبان مادری فارسها ترکی ! بلکه هر کدام با دوست داشتن زبان خود می توانند درک متقابل احترام به زبان و فرهنگ همکشوری غیر همزبان خودرا هم داشته باشند و در این شرایط است که شعر مولای رومی مصداق پیدا میکند که :

«همدلی از همزبانی بهتر است » و به معنای دیگر :

« بجای تلاش برای تحمیل زبان خود به دیگران به نیت همزبان کردن آنان با زور و فشار و هزینه فراوان، به همدل کردن آنها بکوشیم بدون دغدغه و هزینه ای !»

…………………………………………………………

  1. بنا به نوشته روزنامه همشهری در سال ۱۳۷۲
  2. شاهنامه فردوسی ، چاپ کلکتّه سال ۱۸۲۹ میلادی ، ص ۲۸۲
  3. دیوان ترکی استاد شهریار «‌تورکون دیلی »
  4. گفته وزیر امور خارجه دکتر علی اکبر صالحی در سفر به ترکیه در آنکارا در زمستان سال ۱۳۹۰ . گرچه آمار غیر رسمی جمعیت ترکان در ایران را بیشتر از این رقم می داند

تعداد صفحات : 6

درباره ما
آذربایجان منیم ائلیم، آذربایجان منیم دیلیم، دوغراسالار دیلیم دیلیم، باشقا دیله چؤنن دئيیل، دیلیم اؤلسه من ده اؤللم، آنا دیلیم اؤلن دئيیل، باشقا دیله دؤنن دئیيل . anadilim@ymail.com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 174
  • کل نظرات : 214
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 46
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 72
  • بازدید ماه : 100
  • بازدید سال : 3,203
  • بازدید کلی : 253,365